خدای قلب من : راهی برای آشتی با خدای مهربان

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : خدای قلب من : راهی برای آشتی با خدای مهربان/مهدی خدامیان آرانی

شابک978-964-2909-63-6 :

پدیدآورنده(شخص)خدامیان آرانی، مهدی، 1353 -

عنوان :آسمانی ترین عشق: به شیعه بودن خود افتخار کنید!

تکرار نام پدیدآورمهدی خدامیان آرانی

مشخصات نشرتهران: دعوت،1388 .

مشخصات ظاهری82ص

بها13000ریال

یادداشتکتابنامه : ص [74] - 79 ، همچنین بصورت زیر نویس

موضوعداستانهای مذهبی--قرن 14

موضوعشیعه -- داستان

موضوعاسلام -- داستان

رده کنگرهBP،9،/خ37آ5،1388

رده دیوئی297/68

شماره مدرک1754493

مشخصات ظاهری : 96ص.

فروست : (اندیشه سبز؛ 17)

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

یادداشت : چاپ اول

شماره کتابشناسی ملی : 2448987

ص: 1

اشاره

ص: 2

خدای قلب من : راهی برای آشتی با خدای مهربان

مهدی خدامیان آرانی

ص: 3

ص: 4

مقدمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ-نِ الرَّحِیمِ

یادم نمی رود اوّلین باری که خدا توفیقم داده بود و من در شهر مدینه بودم.

شب جمعه بود و در کنار قبرستان بقیع، دعای کمیل برگزار می شد من همراه با دیگر هموطنان خود در آن مراسم شرکت کرده بودم. مراسم باشکوهی بود.

بعد از مراسم دعا، فکری به ذهنم رسید، دوست داشتم بدانم این مراسم، چه دستاوردی برای هموطنان من داشته است.

برای همین تقریباً از دویست نفر این سؤال را پرسیدم:

حاج آقا! حاج خانم!

آیا می توانی یک جمله از این دعایی که خوانده شد را برای من ترجمه کنی؟ به راستی ما در این مدّت به خدا چه گفتیم و از او چه خواستیم؟

شاید تعجّب کنید، بیشتر مردم به من نگاه می کردند و نمی توانستند جوابی بدهند.

آن شب بود که من با خود گفتم که آیا وقت آن نرسیده است که دعاهای زیبایی که از ائمه اطهار(علیهم السلام) رسیده است برای مردم و خصوصا جوانان عزیز،

ص: 5

ترجمه کنیم؟

این گونه بود که این کتاب نوشته شد تا قدمی کوتاه به سوی آن آرزو بزرگ باشد.

اکنون تو با این کتاب که ترجمه ساده ای از دعاهای مختلف است، می توانی با خدای قلب خود سخن بگویی و لذّت ببری.

شما می توانید دلیل سخنان مرا در پی نوشت هایی که برایتان ذکر کرده ام، بیابید.

بسیار خوشحال می شوم که از نظرات شما در مورد این کتاب بهره ببرم ، منتظر شما هستم .

مهدی خُدّامیان آرانی

قم اذر:1387

ص: 6

1- خدای من !

از تو می خواهم با من مهربان باشی آن لحظه ای که مرگ به سراغم آمده باشد و دوستان و عزیزانم بر من گریه کنند!

آن لحظه ای که مرا در تابوت بنهند و به سوی قبر ببرند، من خیلی به مهربانی تو محتاجم.

چرا که تو خود می دانی آن لحظه ها، هنگام بی کسی من است.

امیدم فقط به تو است که دستم را بگیری و غم از دلم بزدایی.(1)

اگر تو مرا بپذیری، دیگر از دوری همه، غمی به دل نخواهم داشت.

ای کسی که سخن بندگان خود را می شنوی و امیدشان را ناامید نمی کنی!(2)

ص: 7


1- 1. . إلهی، وسیّدی، ارحمنی مصروعاً علی الفراش تقلّبنی أیدی أحبّتی، وارحمنی مطروحاً علی المغتسل، یغسّلنی صالح جیرتی، وارحمنی محمولاً قد تناول الأقرباء أطراف جنازتی، وارحم فی ذلک البیت المظلم وحشتی وغربتی ووحدتی: الدعوات للراوندی ص 179، مفتاح الفلاح ص 258، الأمالی للصدوق 289، روضة الواعظین ص 198، بحار الأنوار ج 91 ص 90.
2- 2. . إلهی، ما تضیرنا فرقة الإخوان والقرابات إن قرّبتنا منک یا ذا العطیات...: المصباح ص 373، بحار الأنوار ج 91 ص 105، دستور معالم الحکم ص 163.

2- خدای من !

اگر عمر مرا هزاران سال قرار دهی و من هم در تمام عمر به عبادت تو !مشغول شوم، نمی توانم شکر یکی از نعمت هایی که به من داده ای، بجای آورم

به خودت قسم، من می دانم که نمی توانم آن همه نعمت های خوب تو را شکرگزاری کنم!(1) به راستی که بندگان خوب تو هم مثل من از شکر تو ناتوانند.

امّا دلم به این خوش است که در مقابل این همه نعمت های تو اعتراف کنم که از شکر تو عاجز و ناتوانم!

من این احساس ناتوانی را به پیشگاهت هدیه می کنم.

شاید که قبول کنی!(2)

ص: 8


1- 3. . إلهی، وعزّتک وجلالک وعظمتک، لو أنّی منذ بدعت فطرتی من أوّل الدهر عبدتک دوام خلود ربوبیتک بکلّ شعرة فی کلّ طرفة عین سرمد الأبد بحمد الخلائق وشکرهم أجمعین، لکنت مقصّراً فی بلوغ أداء شکرِ أخفی نعمةٍ من نعمتک علیَّ...: مفتاح الفلاح ص 245، الصحیفة السجّادیة ص 535، الأمالی للصدوق ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 90.
2- 4. . فأشکر عبادک عاجز عن شکرک...: الصحیفة السجّادیة ص 27، المصباح ص 413.

3- خدای من !

تو خود می دانی که اگر من معصیت کردم، شرمنده تو هستم.

چه کنم، شیطان وسوسه ام کرد و فریبم داد.

چون شیطان خودش از تو دور شده بود، می خواست مرا هم از تو دور کند.

امّا خودت خوب می دانی، من طاقت دوری تو را ندارم.

من بدون تو نمی توانم زنده بمانم!

من به عشق و مهربانی تو زنده هستم.

پس بر من رحم کن و توبه ام را بپذیر چرا که می دانم تو توبه کنندگان را بسیار دوست داری!

اکنون که به درگاهت آمده ام، به بخشش بی انتهایت امید بسته ام.

ای بهترین بخشنده ها!(1)

ص: 9


1- 5. . وعصیتک علی غیر مکابرة ولا معاندة ولا استخفاف منّی بربوبیتک، ولا جحود لحقّک، ولکن استزلّنی الشیطان بعد الحجّة والبیان، فإن تعذّبنی فبذنوبی، وإن تغفر لی فبجودک ورحمتک، یا أرحم الراحمین: الصحیفة السجّادیة ص 497، الأمالی للطوسی ص 415، بحار الأنوار ج 91 ص 91.

4- خدای من !

تو که می دانی من لحظه ای در ایمان به تو شک نکرده ام و هرگز گرد شرک و کفر نرفته ام!

امّا گاه هوای نفس فریبم داد و به گناه آلوده شدم.

تو که از قلبم آگاه بوده و هستی، خوب می دانی.

آری، گناه من یک هوس سیاه بود ولی به معنای قهر کردن با تو نبود.

تو خود می دانی همان لحظه گناه هم نمی خواستم با تو دشمنی کنم!

اکنون از کرده خویش پشیمانم و به درگاه تو رو کرده ام.

پس گناهم ببخشای که من محتاج بخشش توام!(1)

ص: 10


1- 6. . إلهی، إن کنت عصیتک بارتکاب شیءٍ ممّا نهیتنی عنه، فإنّی قد أطعتک فی أحبّ الأشیاء إلیک الإیمان بک، منّاً منک به علیَّ، لا منّاً منّی به علیک، وترکت معصیتک فی أبغض الأشیاء إلیک أن أجعل لک شریکاً أو أجعل لک ولداً أو ندّاً، وعصیتک علی غیر مکابرة ولا معاندة ولا استخفاف منّی...: الصحیفة السجّادیة ص 497، الأمالی ص 415، بحار الأنوار ج 91 ص 91؛ اللّهمّ إن کنت قد عصیتک فإنّی قد أطعتک فی أحبّ الأشیاء إلیک وهو الإیمان بک...: کتاب من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 333، مکارم الأخلاق ص 278، إقبال الأعمال ج 1 ص 131، جامع أحادیث الشیعة ج 4 ص 534، الغارات ج 2 ص 849 ، الأمالی للطوسی ص 415.

5- خدای من !

دیشب خیلی دلم هوای تو را کرده بود و می خواستم با تو سخن بگویم ودرد دل کنم امّا به یاد گناهان خویش افتادم، شرمنده رویت شدم و سکوت کردم.

راستش از تو خجالت کشیدم.

امّا وقتی به تپش های قلب خویش گوش فرادادم، دوباره متوجّه لطف تو شدم!

این قلب من به عشق تو می تپید!

زیرا تو مرا عاشق زیبایی هایت نموده ای، و من دیگر نمی توانم دوستت نداشته باشم!

آن خجالت گناه در پرتو عشق تو رنگ باخت و بار دیگر صدایت زدم.

ای خدای قلب من، دوستت دارم!(1)

ص: 11


1- 7. . إلهی، کیف أدعوک وقد عصیتک، وکیف لا أدعوک وقد عرفت حبّک فی قلبی، وإن کنت عاصیاً مددت إلیک یداً بالذنوب مملوءة، وعینای بالرجاء ممدودة، مولای أنت عظیم العظماء، وأنا أسیر الأُسراء، أنا أسیر بذنبٍ مرتهن بجرمی، إلهی، لئن طالبتنی بذنبی لأطالبنّک بکرمک، ولئن طالبتنی بجریرتی لأطالبنّک بعفوک...: مفتاح الفلاح ص 241، الصحیفة السجّادیة ص 485، الأمالی للصدوق 438، بحار الأنوار ج 91 ص 438.

6- خدای من !

اگر می دانستم که عذاب کردن برای تو فایده ای دارد، از تو می خواستم تا به من صبری عنایت کنی تا عذاب تو را تحمّل کنم!

امّا چه کنم که می دانم اگر همه مردم نافرمانی تو کنند به تو هیچ ضرری نمی رسانند.

حال که می دانم معصیت و گناهم به تو هیچ ضرری نمی رساند؛

اکنون که می دانم حتّی کارهای خوب من هم برای تو هیچ فایده ای ندارد؛

از تو می خواهم که گناهم را ببخشایی و مرا از عذاب خود نجات دهی.

ای کسی که قبل از من هم گنهکاران زیادی را بخشیده ای!

ای مهربان ترین مهربانان!(1)

ص: 12


1- 8. . سیّدی، لو أنّ عذابی ممّا یزید فی ملکک لسألتک الصبر علیه، غیر أنّی أعلم أنّه لا یزید فی ملکک طاعة المطیعین، ولا ینقص منه معصیة العاصین: مفتاح الفلاح ص 258، الصحیفة السجّادیة ص 201، الأمالی للصدوق ص 288، روضة الواعظین ص 198، فضل الکوفة ومساجدها ص 58، المزار لابن المشهدی ص 147، المزار للشهید الأوّل ص 267، بحار الأنوار ج 91 ص 90.

7- خدای من !

فردای قیامت که مرا بار دیگر زنده کنی و برای حسابرسی صدایم بزنی به خودت قسم!

اگر گناهانم را برایم بشماری، من هم بخشش و مهربانی هایت را برایت می شمارم!

اگر خطاهایم را به رخم بکشی، من هم آقایی و بزرگی تو را به رخت خواهم کشید!

باور کن که هیچ گاه مهربانی هایی که به من نمودی فراموش نمی کنم!

شاید یک بار دیگر با مهربانی به من نگاه کنی.

و آن گاه خوشا به حال من!(1)

ص: 13


1- 9. . إلهی، وسیّدی وعزّتک وجلالک، لئن طالبتنی بذنوبی لأطالبک بعفوک، ولئن طالبتنی بلومی لأطالبنّک بکرمک...: مصباح المتهجّد ص 596، الاختصاص ص 41، المصباح ص 600، أعیان الشیعة ج 1 ص 649.

8- خدای من !

همه دنبال این هستند که عزیز و بزرگ شوند و من هر چه فکر می کنم می بینم که عزّتی بالاتر از این نیست که بنده خدایی چون تو هستم.

به راستی که عزّت دنیا و آخرت در بندگی تو است.

به خودت قسم، برای من همین بس که خدایی چون تو بزرگوار و مهربان دارم.

وقتی می بینم خدایی، چون تو دارم به خود می بالم و دلشادم.

تو همان گونه هستی که من دوست دارم!

پس مرا هم آن گونه قرار ده که خود دوست داری.

تا همواره از بندگان خوب تو باشم.(1)

ص: 14


1- 10. . إلهی، کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً، وکفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً، أنت کما أحبّ فاجعلنی کما تحبّ...: الخصال ص 420، مسند الرضا ص 84 ، کنز الفوائد ص 181، بحار الأنوار ج 91 ص 92.

9- خدای من !

چون به یاد گناهانم می افتم، دیگر نمی توانم با تو سخن بگویم و تو را صدا بزنم!

امّا همان لحظه است که امید به تو نجاتم می دهد(1)

و مرا به گدایی درِ خانه ات راهنمایی می کند!

آری، خوب می دانم تو هستی که پیک امید را برای قلب من می فرستی تا مبادا در ناامیدی تباه شوم.

اکنون که مرا به لطف خویش امیدوار کرده ای، امیدم را ناامید مکن.

چرا که از همه کس ناامید شده ام و به تو دل بسته ام.(2)

اکنون که تو امید را به من یاد داده ای پس ترس و وحشت را از دلم بزدای و آرامش را بر من ارزانی دار.(3)

ص: 15


1- 11. . اللّهمّ إن کانت الذنوب تکفّ أیدینا عن انبساطها إلیک بالسؤل، والمداومة علی المعاصی تمنعنا عن التضرّع والابتهال، فالرجاء یحثّنا إلی سؤلک، یا ذا الجلال، فإن لم یعطف السیّد علی عبده، فممّن یبتغی النوال، فلا ترد أکفّنا المتضرّعة إلاّ ببلوغ الآمال...: مفتاح الفلاح ص 259، بحار الأنوار ج 91 ص 93.
2- 12. . یا ربّ الأرباب أنت أنت أنت الذی انقطع الرجاء إلاّ منک: الکافی ج 3 ص 328، بحار الأنوار ج 82 ص 222؛ اللّهمّ أنت أنت انقطع الرجاء إلاّ منک، وخابت آلامال إلاّ فیک: وسائل الشیعة ج 5 ص 254، مستدرک الوسائل ج 8 ص 128، جمال الأُسبوع ص 119، فلاح السائل ص 256.
3- 13. . فیا معلّم مؤّلیه الأمل فیذهب عنهم کآبة الوجل...: بحار الأنوار ج 91 ص 96.

10- خدای من !

آن لحظه ای را به یاد می آورم که بدنم را در قبر نهند؛

دوستانم بر سر خاکم گریه کنند و اشک بریزند؛

من سر بر تیره خاک نهاده باشم و در تنهایی خود بی کس و تنها باشم.

تاریکی قبر آزارم دهد و قلبم را با وحشت عجین سازد.

در آن لحظه های بی کسی به فریادم برس!

مرا به مهمانی خود قبول کن!

که اگر تو مرا قبول کنی از هر کسی به من مهربان تر خواهی بود؛

هم مونس و هم رفیق من خواهی بود

و آن لحظه ها، شیرین تر از عسل خواهند شد.

چرا که به مهمانی تو آمده ام و کسی که میزبانی چون تو دارد غم ندارد.(1)

ص: 16


1- 14. . إلهی، کأنّی بنفسی قد أُضجعت فی حفرتها، وانصرف عنها المشیّعون من جیرتها، وبکی الغریب علیها لغربتها، وجاد علیها المشفقون من جیرتها، وناداها من شفیر القبر ذو مودّتها، ورحمها المعادی لها فی الحیاة عند صرعتها، ولم یخف علی الناظرین ضرّ فاقتها، ولا علی من رآها قد توسّدت الثری وعجز حیلتها، فقلت: ملائکتی، فرید نأی عنه الأقربون، وبعید جفاه الأهلون، نزل بی قریباً، وأصبح فی اللحد غریباً، وقد کان لی فی دار الدنیا داعیاً، ولنظری له فی هذا الیوم راجیاً، فتحسن عند ذلک ضیافتی، وتکون أشفق علیَّ من أهلی وقرابتی: الدعوات ص 180، الصحیفة السجّادیة ص 458، المصباح ص 376، بحار الأنوار ج 91 ص 93.

11- خدای من !

وقتی تو را صدا می زنم، صدایم را بشنو!

وقتی با تو سخن می گویم، رویت را از من برمگردان و مهربانانه نگاهم کن!

من به درگاه تو پناه آورده ام.

تو که از حال من خبر داری، حاجت مرا می دانی و قلب مرا می خوانی

اگر تو جواب مرا ندهی چه کسی یاریم می کند؟

من خود می دانم که شایسته مهربانی تو نیستم امّا رحمت تو آن قدر بی انتها است که می تواند مرا هم در برگیرد!

به درگاه تو آمده ام در حالی که به رحمت تو امیدوارم.

پس رویت را از من برمگردان!

دست رد بر سینه ام مزن که جز تو کسی را ندارم!(1)

ص: 17


1- 15. . واسمع ندائی إذا نادیتک، واسمع دعائی إذا دعوتک، وأقبل علیَّ إذا ناجیتک، فقد هربتُ إلیک، ووقفتُ بین یدیک، مستکیناً لک متضرّعاً إلیک، راجیاً لما لدیک، ترانی وتعلم ما فی نفسی، وتخبر حاجتی وتعرف ضمیری، ولا یخفی علیک أمر منقلبی ومثوای، وما أُرید أن أُبدئ به من منطقی، وأتفوّه به من طلبتی، وأرجوه لعاقبة أمری...: بحار الأنوار ج 91 ص 97.

12- خدای من !

در این فکر بودم که اگر مرگ به سراغ من آید چه کنم و چگونه با تو روبرو شوم؟

آیا به نماز و روزه ام بنازم؟

نه، همه کارهای من پر از عیب و نقص است، پس چه کنم، چه چیز را به درگاه تو عرضه کنم؟

فهمیدم، تنها یک چیز دارم که بی عیب و نقص است و می توانم آن را به درگاه تو بیاورم، آن هم اعتراف به گناهانم است!

تو خود می دانی که در این احساس شرمندگی خویش، ریایی نکرده ام، این پاک ترین احساس من بوده است!

برای همین آن را برای شب اوّل قبرم، ذخیره کرده ام که به درگاه تو عرضه کنم.(1)

ص: 18


1- 16. . إلهی، إن کان قد دنا أجلی ولم یقربنی منک عملی، فقد جعلت الاعتراف إلیک بذنبی وسائل عللی...: مصباح المتهجّد ص 593، إقبال الأعمال ج 1 ص 169، المصباح ص 374، بحار الأنوار ج 91 ص 105.

13- خدای من !

چگونه از بخشش تو در روز قیامت ناامید شوم حال آنکه در این دنیا جز خوبی از تو ندیدم!

تو گناهان مرا در این دنیا پوشاندی، حال چه می شود که در روز قیامت گناهانم را بپوشانی!

اگر مرا دوست نمی داشتی، مرا با خود آشنا نمی کردی.

برای روز قیامت، به کارهای خوبم دلخوش نیستم چرا که اعمال خوبم بسیار کم است امّا دلخوشیَم، در امیدواری به تو است، چرا که خودت هم می دانی، امید من به تو بسیار زیاد است.

می دانم که تو هیچ گاه این امید را از من نخواهی گرفت!

چرا که خود می دانی، این تنها سرمایه من است!

امید به تو همه چیز من است.(1)

ص: 19


1- 17. . إلهی، لم یزل برّک علیَّ أیّام حیاتی، فلا تقطع برّک عنّی فی مماتی، وأنت لم تولّنی إلاّ الجمیل فی حیاتی. إلهی، تولّ من أمری ما أنت أهله، وعد بفضلک علی مذنبٍ قد غمره جهله. إلهی قد سترت علیَّ ذنوباً فی الدنیا وأنا أحوج إلی سترها علیَّ منک فی الأُخری. إلهی، قد أحسنت إلیَّ إذ لم تظهرها لأحد من عبادک الصالحین، فلا تفضحنی یوم القیامة علی رؤس الأشهاد... إلهی، لو أردت هوانی لم تهدنی، ولو أردت فضیحتی لم تعافنی. إلهی، ما أظنّک تردّنی فی حاجة قد أفنیت عمری فی طلبها منک...: إقبال الأعمال ج 3 ص 296، المصباح ص 374، بحار الأنوار ج 91 ص 97.

14- خدای من !

تو که می دانی فقط عشق تو می تواند مرا از گرداب گناه نجات دهد و از دام شیطان برهاند.(1)

پس عشق خودت را در قلبم بیشتر و بیشتر بگردان که باور دارم عشق تو مایه نجات دنیا و آخرت من است.

قلب مرا حرم خود قرار داده ای پس کمک کن تا غیر تو در این حرم جای نگیرد.(2)

خدایا! به من دلی مملو از شوق به خودت بده تا بتوانم به تو نزدیک و نزدیک تر شوم.

مرا از کسانی قرار ده که لحظه به لحظه، عشق و محبّتشان به تو بیشتر و بیشتر می شود.(3)

ص: 20


1- 18. . إلهی، لم یکن لی حول فأنتقل به عن معصیتک إلاّ فی وقت أیقظتنی لمحبّتک، فکما أردت أن أکون کنت، فشکرتک بإدخالی فی کرمک، ولتطهیر قلبی من أوساخ الغفلة عنک...: إقبال الأعمال ج 3 ص 298، بحار الأنوار ج 91 ص 98، مستدرک سفینة البحار ج 8 ص 431.
2- 19. . الإمام الصادق7: القلب حرم اللّه، لا تسکن حرم اللّه غیر اللّه: بحار الأنوار ج 67 ص 25.
3- 20. . إلهی، هب لی قلباً یدنیه منک شوقه... إلهی، أقمنی فی أهل ولایتک مقام من رجا الزیادة من محبّتک. إلهی، وألهمنی ولهاً بذکرک إلی ذکرک...: إقبال الأعمال ج 3 ص 298، بحار الأنوار ج 91 ص 98.

15- خدای من !

آن روزی که همه مرا فراموش کنند و هیچ اثری از من نباشد با من مهربان باش!(1)

من که از همه جا دل کنده و به درِ خانه تو رو آورده ام، امیدوارم که درِ خانه ات را به رویم بگشایی، چرا که خود می دانی دل شکستن هنر نمی باشد.(2)

اکنون که دلم را با عشق به خود زنده کرده ای، چگونه به عذابت گرفتارم خواهی نمود؟(3)

اگر چه به خاطر گناهانم از کاروان خوبان عقب مانده ام ولی به خوبی و مهربانی تو دل بسته ام که مرا در زمره بندگان خوب خود قرار دهی!(4)

ص: 21


1- 21. . ارحمنی إذا انقطع معلوم عمری، ودرس ذکری وامتحی أثری... منسیاً کمن نُسی فی الأموات ممّن کان قبلی...: الصحیفة السجّادیة ص 448، بحار الأنوار ج 91 ص 161.
2- 22. . إلهی، أصبحتُ علی بابٍ من أبواب منحک سائلاً، وعن التعرّض لسواک بالمسألة عادلاً، ولیس من جمیل امتنانک ردّ سائلٍ ملهوف ومضطرٍّ لانتظار خیرک المألوف...: جمال الأُسبوع ص 63، المزار لابن المشهدی ص 151، بحار الأنوار ص 172.
3- 23. . إلهی، قلب حشوته من محبّتک فی دار الدنیا، کیف تطلع علیه نار محرقة فی لظی...: المزار لابن المشهدی ص 152، بحار الأنوار ج 97 ص 451.
4- 24. . إلهی، إن أقعدنی الذنوب عن السبق مع الأبرار فقد أقامتنی الثقة بک علی مدارج الأخیار...: بحار الأنوار ج 91 ص 101.

16- خدای من !

آن روز که سر از قبر بیرون آورم و خاک از سر و صورتم بریزد محتاج مهربانیت هستم.

از آنچه چشمم می بیند در هراس خواهم بود و اضطرابی بزرگ تمام وجودم را فرا خواهد گرفت!

آن روز غصّه های من زیاد است، مبادا تو با قهر کردن با من بر غصّه هایم بیفزایی!

برای آن روز سرمایه بزرگی اندوخته ام که همان امید به مهربانیِ تو است!

ای بی نیاز!

آیا تو تنها سرمایه مرا از من خواهی گرفت!(1)

ص: 22


1- 25. . إلهی، ارحمنا غرباء إذا تضمّنتنا بطون لحودنا، وغُمِّیت باللِّبن سقوف بیوتنا، وأُضجعنا مساکین علی الإیمان فی قبورنا، وخلفنا فرادی فی أضیق المضاجع، وصرعتنا المنایا فی أعجب المصارع، وصرنا فی دار قومٍ کأنّها مأهولة وهی منهم بلاقع. إلهی، إذا جئناک عراةً حفاةً مغبرةً من ثری الأجداث رؤسنا، وشاحبةً من تراب الملاحید وجوهنا، وخاشعةً من أفزاع القیامة أبصارنا، وذابلةً من شدّة العطش شفاهنا، وجائعةً لطول المقام بطوننا، وبادیةً هنالک للعیون سوآتنا، وموقَّرةً من ثقل الأوزار ظهورنا، ومشغولین بما قد دهانا عن أهالینا وأولادنا، فلا تضعف المصائب علینا بإعراض وجهک الکریم عنّا، وسلب عائدة ما مثله الرجاء منّا...: بحار الأنوار ج 91 ص 103.

17- خدای من !

مگر خودت در کتاب خویش نفرمودی:

ای بندگان من که بر خود ستم کرده اید،

از رحمت من ناامید نشوید که من تمام گناهان شما را می بخشم.

حال که من این سخن تو را شنیدم پس چگونه به بخشش تو امید نداشته باشم.

هر چه فکر می کنم می بینم که تو همواره به من خوبی و احسان کردی و همین مرا نوید می دهد که به من نگاه محبّت داری!

و هر کس که تو به او این گونه نظر کنی دیگر چه کم دارد؟

از تو می خواهم مثل همیشه با من مهربان باشی.

مرا دوست داشته باشی و عشقت را در قلبم جای دهی!(1)

ص: 23


1- 26. . إلهی، إذا شهد لی الإیمان بتوحیدک، وانطلق لسانی بتمجیدک، ودلّنی القرآن علی فواضل جودک، فکیف لا یبتهج رجائی بحسن موعودک. إلهی، تتابع إحسانک إلیَّ یدلّنی علی حسن نظرک لی، فکیف یشقی امرء حسن له منک النظر...: المصباح ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 106، العدد القویة ص 25.

18- خدای من !

اگر گناهانِ من به اندازه آسمان ها و زمین هم بشود هرگز از بخشش تو ناامید نخواهم شد و همواره در انتظار مهربانیت خواهم ماند.

تو بودی که یادم دادی تا تو را بخوانم پس اکنون که تو را می خوانم مرا ناامید مکن!

به عزّت و بزرگیت قسم که تو را چنان دوست دارم که لذّت این دوستی را در عمق وجودم احساس می کنم و هرگز باور نمی کنم که تو دوستان خود را دوست نداشته باشی!

در انتظار عفو تو می مانم و هرگز از رحمت تو ناامید نمی شوم.

که هیچ انتظاری را از این شیرین تر نمی یابم.

پس مناجات با خودت را روزیم کن تا بتوانم با یاد تو به آرامش برسم؛

و قلبم را با لذّت عشق خود آبیاری کن.(1)

ص: 24


1- 27. . إلهی، لو طبقت ذنوبی ما بین السماء إلی الأرض، وخرقت النجوم، وبلغت أسفل الثری، ما ردّنی الیأس عن توقّع غفرانک، ولا صرفنی القنوط عن انتظار رضوانک. إلهی، دعوتک بالدعاء الذی علّمتنیه، فلا تحرمنی جزاءک الذی وعدتنیه، فمن النعمة أن هدیتنی لحسن دعائک، ومن تمامها أن توجب لی محمود جزائک. إلهی، وعزّتک وجلالک، لقد أحببتک محبّة استقرّت حلاوتها فی قلبی، وما تنعقد ضمائر موحّدیک علی أنک تبغض محبّیک، إلهی، أنتظر عفوک کما ینتظره المذنبون، ولست أیأس من رحمتک التی یتوقّعها المحسنون...: المصباح ص 377، بحار الأنوار ج 91 ص 108.

19- خدای من !

درِ خانه تو جایی است که همه به آن رو کرده اند و با هزاران امید و آرزو به سویت آمده اند.

بندگانت به تو پناه آورده اند چرا که جز تو پناهگاهی نیست.

مگر ما خدایی به غیر تو داریم که به سوی او رو کنیم؟

مگر کسی هست که مایه امید ما باشد تا به او دل ببندیم؟

به عزتت قسم که من در درگاه تو جز بیچارگی ندارم که عرضه کنم، پس به بیچارگی ام رحم کن!

به بزرگیت سوگند که هرگز از درِ خانه تو نمی روم و آنقدر بر در این خانه می مانم تا مرا ببخشی و به من نگاه محبّت آمیز کنی.

من آن بخشش بزرگ تو را می خواهم!

من آن بزرگواری بی مثل و مانند تو را جستجو می کنم!(1)

ص: 25


1- 28. . أنت الذی بفنائک حُطّت الرحال، وإلیک قُصدت الآمال.... إلهی، بک لاذت القلوب؛ لأنّک غایة کلّ محبّوب، وبک استجارت فرقاً من العیوب، وأنت الذی علمت فحلمت، ونظرت فرحمت، وخبرت وسترت، وغضبت فغفرت، فهل مؤَّل غیرک فیُرجی، أم هل ربّ سواک فیُخشی، أم هل معبود سواک فیُدعی، أم هل قدم عند الشدائد إلاّ وهی إلیک تسعی، فوعزّ عزّک یا سرور الأرواح، ویا منتهی غایة الأفراح، إنّی لا أملک غیر ذلّی ومسکنتی لدیک، وفقری وصدق توکلی علیک، فأنا الهارب منک إلیک، وأنا الطالب منک ما لا یخفی علیک، فإن عفوت فبفضلک، وإن عاقبت فبعدلک، وإن مننت فبجودک، وإن تجاوزت فبدوام خلودک. إلهی، بجلال کبریائک أقسمت، وبدوام خلود بقائک آلیت، إنّی لا برحت مقیماً ببابک حتّی تؤّننی من سطوات عذابک، ولا أقنع بالصفح عن سطوات عذابک حتّی أروح بجزیل ثوابک...: بحار الأنوار ج 91 ص 111.

20- خدای من !

گاه با خود می گویم چگونه تو را بخوانم و صدایت زنم حال آنکه نافرمانی تو را کرده ام!

امّا به یاد می آورم که تو چقدر بخشنده و مهربانی، برای همین با دلی امیدوار تو را صدا می زنم.

گر چه گنهکارم امّا قلبی دارم که با عشق تو آشنا است!

گناهانم را به یاد می آورم و از تو می خواهم مرا ببخشی در حالی که اشک در چشمانم نشسته است، شاید که قبولم کنی!

من همان کسی هستم که هرگز از تو ناامید نشوم!

آن قدر صدایت می زنم تا جواب مرا بدهی و مهربانی را بر من ارزانی داری!(1)

ص: 26


1- 29. . إلهی، کیف أدعوک وقد عصیتک؟ وکیف لا أدعوک وقد عرفتک؟ حبّک فی قلبی وإن کنت عاصیاً، مددت یداً بالذنوب مملوءة، وعیناً بالرجاء ممدودة، ودمعة بالآمال موصولة. إلهی، أنت ملک العطایا، وأنا أسیر الخطایا، ومن کرم العظماء الرفق بالأُسراء، وأنا أسیر جرمی، مرتهن بعملی. إلهی، لئن طالبتنی بسریرتی لأطلبنّ منک عفوک...: بحار الأنوار ج 91 ص 121.

21- خدای من !

نمی دانم به کدام عمل خود، دل خوش باشم؟

در روز قیامت، آن وقت که در حضورت قرار گیرم، چاره ای ندارم جز آنکه سر خود را پایین گیرم و فقط به رحمت تو امیدوار باشم!

چرا که تو خود به پیامبر فرمودی: «به بندگانم خبر ده که من بخشنده و مهربانم».

پس به همان رحمت تو، دل خوش دارم چرا که خوب می دانم رحمت تو بیش از غضب تو است و همین مرا بس است.

آیا تو مرا به حال خود رها می کنی، حال آنکه می دانی جز تو یاوری ندارم!

آیا روی خود را از من برمی گردانی، حال آنکه به روی مهربانت، دل خوش کرده ام؟(1)

ص: 27


1- 30. . إلهی، الویل لی ثمّ الویل لی إن أنا قدمت علیک وأنت ساخط علی، فمن ذا الذی یرضیک عنّی، لیس لی حسنة سبقت لی فی طاعتک، أرفع بها إلیک رأسی، أو ینطق بها لسانی، لیس لی إلاّ الرجاء منک، فقد سبقت رحمتک غضبک، عفوک عفوک عفوک، فإنّک قلت فی کتابک المنزل علی نبیّک المرسل صلواتک علیه وعلی آله وسلامک: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ...: الصحیفة السجّادیة ص 490، بحار الأنوار ج 91 ص 122.

22- خدای من !

من از تو حیا نکردم و نافرمانیت کردم، حریم تو را پاس نداشتم و تو را فراموش کردم!

امّا چون بلایی به من رسید به فکر فرو رفتم که چگونه صدایت کنم، حال آن که در حضور تو گناه کرده ام.

امّا کسی جز تو نمی توانست، مشکل مرا حل کند و من خدایی جز تو نداشتم.

پس صدایت زدم و تو جوابم را دادی و مشکلم را حل نمودی!

تو بیچارگی مرا دیدی، به من رحم نمودی و مرا فراموش نکردی!

این خوبی تو را فراموش نمی کنم!

ای خدای خوب من!(1)

ص: 28


1- 31. . لا استحیینا منک وأنت ترانا، ولا رعینا حقّ حرمتک أی ربّ، فبأی وجهٍ - عزّ وجهک - نلقاک، أو بأی لسانٍ نناجیک وقد نقضنا العهود بعد توکیدها، وجعلناک علینا کفیلاً، ثمّ دعوناک عند البلیة ونحن مقتحمون فی الخطیئة، فأجبت دعوتنا وکشفت کربتنا، ورحمت فقرنا وفاقتنا...: الصحیفة السجّادیة ص 496، بحار الأنوارج 91 ص 125.

23- خدای من !

اگر تو بخشنده و مهربان نبودی من هم گناه نمی کردم!

مگر تو نبودی که گفتی:

«هر کس صدایم زند جوابش می دهم؛

هر کس به درِ خانه ام بیاید به او نظر می کنم».

اکنون به درِ خانه تو آمده ام و صدایت می زنم!

آیا به وعده خود وفا نمی کنی؟!

تو با خوبی، شهره عالم شده ای و من هم با بدی!

آه! من چقدر گناهِ تو کردم و تو چقدر در حقّ من خوبی کردی!

اکنون که شرمنده تو هستم، از تو می خواهم که مرا ببخشی و از گناهان پاکم کنی.(1)

ص: 29


1- 32. . إلهی، لولا أنّ العفو من صفاتک، لما عصاک أهل معرفتک. إلهی، لولا أنّک بالعفو تجود لما عصیتک وإلی الذنب أعود... أنت الذی قلت: من الذی دعانی فلم ألبّه، ومن الذی سألنی فلم أعطه، ومن الذی أقام ببابی فلم أجبه... ونعم ما فعلت من الکرم والإحسان. إلهی، أنت أغرقتنی بالجود والکرم والعطایا، وأنا الذی أغرقت نفسی بالذنوب والجهالة والخطایا، وأنت مشهور بالإحسان، وأنا مشهور بالعصیان...: الصحیفة السجّادیة ص 478، بحار الأنوار ج 91 ص 139.

24- خدای من !

چون به یاد می آورم که تو مهربان و بخشنده هستی، غرق شادی می شوم!

امّا چون به یاد آن می افتم که عذاب تو برای گنهکاران شدید است، غمناک می شوم.

من میان این غم و شادی گرفتار شده ام.

از تو می خواهم مرا از این غم برهانی، از عذاب خود نجات دهی، این شادی را استمرار بخشی و از مهر خویش روزیم کنی.

اگر من شایسته مهربانی و عفو تو نیستم ولی خوب می دانم که رحمت تو آن قدر زیاد است که گوشه ای از آن شامل من هم شود.

از تو می خواهم تا رحمت بی انتهای خود را شامل من هم بنمایی! و دل مرا با مهربانیت شاد سازی که سخت به مهربانی تو نیازمندم.(1)

ص: 30


1- 33. . إلهی، إذا تلونا من صفاتک: شدید العقاب، أسفنا، وإذا تلونا منها: الغفور الرحیم، فرحنا، فنحن بین أمرین، فلا سخطک تُؤِنُنا، ولا رحمتک تُؤیِسُنا. إلهی، إن قصرت مساعینا عن استحقاق نظرتک، فما قصرت رحمتک بنا عن دفاع نقمتک...: المصباح ص 372، بحار الأنوار ج 91 ص 104.

25- خدای من !

تو عشق به خودت را در قلبم قرار دادی، مرا شیفته خود کردی و به من مهربانی های زیادی نمودی!

امّا من به سوی دیدار تو نشتافتم، چرا که خود را به گناه آلوده کردم!

تو به من این همه مهربانی کردی امّا من از تو فرار کردم!

من خود به پرونده اعمالم نظری کردم و گناهان زیادی در آن یافتم پس چگونه با این همه گناه به دیدارت بشتابم!

امّا اگر تو از من راضی شوی و رحمت خود را بر من نازل کنی، پس خوشا به حال من!(1)

تو همان خدایی هستی که خود را بخشنده و مهربان نام نهادی! اکنون من خواهان همان مهربانیِ تو هستم!

آیا مرا از آن محروم می کنی؟(2)

ص: 31


1- 34. . فنظرت فی عملی فرأیته ضعیفاً یا مولای، وحاسبت نفسی فلم أجدنی أقوم بشکر ما أنعمتَ علیَّ، وعددت سیّئاتی فأصبتُها تَستَرِق حسناتی، فکیف أطمع أن أنال جنّتک بعملی، وأنا مرتهن بخطیئتی؟ لا کیف یا مولای إن لم تدارکنی منک برحمة تمنّ بها علیَّ فی مننٍ قد سبقت منک لا أحصیها تختم لی بها کرامتک، فطوبی لمن رضیت عنه، وویل لمن سخطت علیه، فارضِ عنّی ولا تسخط علیَّ یا مولای...: الصحیفة السجّادیة ج 595، بحار الأنوار ج 91 ص 135.
2- 35. . سمّیت نفسک بالعفوّ...: الصحیفة السجّادیة ص 78 دعاء الاستقالة من الذنوب .

26- خدای من !

تو همواره نعمت های خود را بر من نازل کردی و هر صبح و شام روزی مرا فرستادی!

تو از بس مهربان بودی، نگذاشتی من سختی بلا را ببینم و همه بلاها را از من دور کردی!

تو اسباب آرامش مرا در زندگی فراهم نمودی و من فراموشت نمودم!

آن گاه تو هم کمی رهایم کردی وآن وقت بود که بلا آمد!

حالا فهمیدم که تو بودی که بلا را از من دور می کردی!

پس به یاد تو و مهربانی های تو افتادم!

تو را صدا زدم:

ای فریادرس! به فریادم برس!(1)

ص: 32


1- 36. . ربِّ حسّنت خلقی، وعظّمت عافیتی، ووسّعت علیَّ فی رزقی، ولم تزل تنقلنی من نعمةٍ إلی کرامة، ومن کرامةٍ إلی فضل، تجدّد لی ذلک فی لیلی ونهاری، لا أعرف غیر ما أنا فیه، حتّی ظننت أنّ ذلک واجب علیک لی، وأنّه لا ینبغی لی أن أکون فی غیر مرتبتی، لأنّی لم أدر ما عظیم البلاء فأجد لذّة الرخاء، ولم یذلّنی الفقر فأعرف فضل الأمن، فأصبحت وأمسیت فی غفلةٍ ممّا فیه غیری ممّن هو دونی، فکفرت ولم أشکر بلاءک، ولم أشکّ أنّ الذی أنا فیه دائم غیر زائل عنّی، لا أحدّث نفسی بانتقال عافیةٍ وتحویل فقرٍ، ولا خوفٍ ولا حزنٍ فی عاجل دنیای وآجل آخرتی، فیحول ذلک بینی وبین التضرّع إلیک فی دوام ذلک لی، مع ما أمرتنی به من شکرک ووعدتنی علیه من المزید من لدیک، فسهوتُ ولهوتُ، وغفلت وأمنت، وأشرت وبطرت، وتهاونت حتّی جاء التغییر مکان العافیة بحلول البلاء، ونزل الضرّ بمنزلة الصحّة وبأنواع السقم والأذی، وأقبل...: الدعوات ص 167، بحار الأنوار ج 91 ص 136.

27- خدای من !

از زیادی گناهانم متحیّر شده ام و نمی دانم چه کنم!

گناهانم دیگر برای من پیش تو آبرویی نگذاشته اند!

با چه رویی با تو سخن بگویم؟

چگونه صدایت بزنم، حال آنکه چنین گناهکارم و چگونه صدایت نزنم در حالی که تو بخشنده و مهربانی؟

چگونه غمگین نباشم چرا که نافرمانی تو کردم و چگونه شاد نباشم چرا که تو خدای منی و کریم و بزرگواری!

اگر تو به من رحم نکنی، چه کسی بر من رحم خواهد نمود؟

آیا مهربان دیگری را می شناسی تا من به درِ خانه او بروم؟

به خودت قسم، درِ خانه دیگری را نمی شناسم تا به آنجا پناه ببرم.

تو فقط پناه من هستی! تو فقط امید من هستی!(1)

ص: 33


1- 37. . إلهی، أسألک أن تعصمنی حتّی لا أعصیک، فإنّی قد بهتّ وتحیّرت من کثرة الذنوب مع العصیان، ومن کثرة کرمک مع الاحسان، وقد کلّت لسانی کثرة ذنوبی، وأذهبت عنّی ماء وجهی، فبأیّ وجهٍ ألقاک وقد أخلق الذنوب وجهی، وبأیّ لسانٍ أدعوک وقد أخرس المعاصی لسانی، وکیف أدعوک وأنا العاصی، وکیف لا أدعوک وأنت الکریم، وکیف أفرح وأنا العاصی، وکیف أحزن وأنت الکریم، وکیف أدعوک وأنا أنا، وکیف لا أدعوک وأنت أنت...: بحار الأنوار ج 91 ص 138.

28- خدای من !

دلم گرفته است و نمی دانم چه کنم؟

چقدر از گناهان خود توبه کنم و دوباره به گناه آلوده شوم؟

عمرم را در دوری از تو تباه نمودم و اکنون بار گناه بر دوشم سنگینی می کند.

بیچاره ای هستم که به تو پناه آورده ام و کسی را جز تو ندارم.

من همچنان منتظر بخشش تو می مانم و هرگز از رحمتت ناامید نمی شوم.

من آن بنده گنهکارم که شرمنده روی تو گشتم.

نمی دانم آیا دیگر پیش تو آبرویی دارم یا نه.(1)

ص: 34


1- 38. . إلهی، ضاق صدری، ولست أدری بأیّ علاجٍ أداوی ذنبی، فکم أتوب منها وکم أعود إلیها، وکم علیها لیلی ونهاری، فحتّی متی یکون وقد أفنیت بها عمری. إلهی، طال حزنی ورقّ عظمی، وبلی جسمی، وبقیت الذنوب علی ظهری فإلیک أشکو سیّدی فقری وفاقتی، وضعفی وقلّة حیلتی... فکیف ینقطع رجائی بموعودک. إلهی، أنا الذی قتلت نفسی بسیف العصیان، حتّی استوجبت منک القطیعة والحرمان، فالأمان الأمان، هل بقی لی عندک وجه الإحسان...: بحار الأنوار ج 91 ص 140.

29- خدای من !

یادم نرفته است که تو توبه پدرم حضرت آدم(علیه السلام) را قبول کردی!

و گناه او را بخشیدی و او را از دوستان خود قرار دادی!

ای کسی که گناه پدرم را بخشیدی، گناه فرزند او را هم ببخش!

اکنون که شیطان وسوسه ام می کند و دشمن قسم خورده من است و تلاش می کند مرا از تو دور کند، تو مرا یاری کن که فقط با کمک تو می توانم از شرّ دشمنم نجات پیدا کنم.

تو کاری کن که همواره بندگیت در کامم شیرین باشد

و قلبم مملو از عشق تو باشد تا دیگر فریب شیطان را نخورم!(1)

ص: 35


1- 39. . إلهی، عصاک آدم فغفرته، وعصاک خلق من ذرّیته، فیا من عفی عن الوالد معصیته، اعفِ عن الوُلْدِ العصاة لک من ذرّیته... إلهی، جعلت لی عدوّاً یدخل قلبی، ویحلّ محلّ الرأی والفکرة منّی، وأین الفرار إذا لم یکن منک عون علیه. إلهی، إنّ الشیطان فاجر خبیث، کثیر المکر شدید الخصومة، قدیم العداوة، کیف ینجو من یکون معه فی دار وهو المحتال، إلاّ أنّی أجد کیده ضعیفاً، فإیّاک نعبد وإیّاک نستعین، وإیّاک نستحفظ، ولا حول ولا قوّة إلاّ باللّه، یا کریم یا کریم یا کریم...: الصحیفة السجّادیة ص 482، بحار الأنوار ج 91 ص 141.

30- خدای من !

تو در قلبم یاد خود را الهام کردی، مرا به دعا کردن تشویق نمودی، دعوتم کردی تا صدایت بزنم و با تو سخن بگویم.

به درِ خانه ات آمده ام در حالی که جز زیبایی از تو انتظار ندارم!

آری، با هزاران امید به درِ خانه ات آمده ام و با تو خلوت کرده ام.

من با آرزویی بس بزرگ به سویت آمدم!

معصیت تو کردم امّا امید دارم که مرا ببخشایی!

پس ناامیدم مکن که جز تو امیدی ندارم.

ای کسی که هرگز امیدواران به خودش را ناامید نمی کند!(1)

ص: 36


1- 40. . سیّدی قد ذکرتک بالذکر الذی ألهمتنیه، ووحّدتک بالتوحید الذی أکرمتنیه، ودعوتک بالدعاء الذی علّمتنیه، فلا تحرمنی برحمتک الجزاء الذی وعدتنیه، فمن النعمة لک علیَّ أن هدیتنی بحسن دعائک، ومن إتمامها أن توجب لی محمودة جزائک...: الصحیفة السجّادیة ص 458، بحار الأنوار ج 91 ص 167؛ سیّدی، أتیتک معترفاً لک بسوء فعلی، خاضعاً لک باستکانة ذلّی، راجیاً منک جمیل ما عرّفتنیه من الفضل الذی عوّدتنیه، فلا تصرف رجائی من فضلک خائباً: بحار الأنوار ج 91 ص 169.

31- خدای من !

مگر عفو و بخشش از ویژگی های تو نیست!

چگونه تو را صدا نزنم و به بخشش تو دل نبندم، حال آنکه از تو جز مهربانی ندیدم.

من همان بنده ای هستم که دل از امید به تو بر نکندم با این که گناهکارم!

خودت بگو، گناهانم زیادتر است یا عفو و بخشش تو؟

با آن بخشش های بزرگت، گناهان بزرگ مرا ببخش!

تو همه را به سوی مهربانی خود دعوت کردی!

من آمده ام تا آن مهربانی تو را جویا شوم.

آیا مرا از آن محروم می کنی؟(1)

ص: 37


1- 41. . إلهی، وکیف أدعوک وأتمنّی الجنّة مع أفعالی القبیحة، وکیف لا أدعوک وأتمنّی الجنّة مع أفعالک الحسنة الجمیلة. إلهی، أنا الذی أدعوک وإن عصیتک، ولا ینسی قلبی ذکرک. إلهی، أنا الذی أرجوک وإن عصیتک، ولا ینقطع رجائی بکثرة عفوک یا مولای. إلهی، ذنوبی عظیمة، ولکنّ عفوک أعظم من ذنوبی. إلهی، بعفوک العظیم اغفر لی العظیمة، فإنّه لا یغفر الذنوب العظیمة إلاّ الربّ العظیم...: الصحیفة السجّادیة ص 478، بحار الأنوار ج 91 ص 139.

32- خدای من !

گناهان من هرگز نمی توانند از خوبی تو کم کنند!

از تو می خواهم آن گونه با من برخورد کنی که خود شایسته آن هستی زیرا می دانم که تو بخشنده و مهربانی.(1)

اکنون که گناهانم زیاد است به دو چیز فکر می کنم:

اوّل اینکه تو چقدر از عذاب کردن من بی نیاز هستی!

دوّم اینکه من چقدر به عفو و بخشش تو نیازمند هستم!

به خودت قسم که بخشش گناهان من بر تو بسیار آسان است،

ای کسی که گناهان بندگانت به تو ضرری نمی زند!(2)

ص: 38


1- 42. . ثمّ نظر یمیناً وشمالاً بعد هذا الدعاء، ثمّ قال: أما تدرون ما کان أمیر المؤنین7 یقول فی سجدة الشکر؟ قلنا: وما کان یقول؟ قال: کان یقول: یا من لا یزیده إلحاح الملحّین إلاّ جوداً وکرماً، یا من له خزائن السماوات والأرض، یا من له خزائن ما دقّ وجلّ، لا یمنعک إساءتی من إحسانک، إنی أسألک أن تفعل بی ما أنت أهله، وأنت أهل الجود والکرم والعفو، یا اللّه یا اللّه، افعل بی ما أنت أهله، وأنت قادر علی العقوبة، وقد استحققتها، لا حجّة لی ولا عذر لی عندک، أبوء إلیک بذنوبی کلّها، وأعترف بها کی تعفو عنّی...: بحار الأنوار ج 91 ص 188.
2- 43. . أفکّر فی غناک عن عذابی، وفقری إلی رحمتک یا مولای، مع هوان ما طمعت فیه منک علیک، وعسره عندی ویسره علیک، وعظیم قدره عندی، وکبیر خطره لدیّ، وموقعه منّی، مع جودک بجسیم الأُمور، وصفحک عن الذنب الکبیر، لا یتعاظمک یا سیّدی ذنب أن تغفره...: الصحیفة السجّادیة ص 592، بحار الأنوارج 91 ص 135.

33- خدای من !

تو خود مرا به مهربان بودن دستور دادی،

آیا می شود، تو فراموش کنی با من مهربان باشی؟

اگر گرفتار طوفان ناامیدی شوم، تمام وجودم نابود می شود، امّا در سایه مهربانیت، زنده می شوم!

پس نسیم مهربانیت را برای روح من بفرست تا بهاری شوم و دوباره زنده لطف تو گردم.

تو که اشک چشم مرا می بینی که به درگاهت فرو می ریزد!

چگونه باور کنم که اشک چشمم را ببینی و باز دلم را بشکنی و جوابم را ندهی؟(1)

ص: 39


1- 44. . إلهی، أمرت بالمعروف وأنت أولی به من المأمورین، وأمرت بصلة السؤل وأنت خیر المسؤلین. إلهی، کیف ینقل بنا الیأس إلی الإمساک عمّا لهجنا بطِلاَبه، وقد ادّرعنا من تأمیلنا إیّاک أسبغ أثوابه. إلهی، إذا هزّت الرهبة أفنان مخافتنا، انقلعت من الأُصول أشجارها، وإذا تنسّمت أرواح الرغبة منّا أغصان رجائنا، أینعت بتلقیح البشارة أثمارها...: المصباح ص 372، بحار الأنوار ج 91 ص 104.

34- خدای من !

اگر راه زندگی خویش را گم کردم و به بیراهه رفتم، اکنون به تو پناه می آورم که تو پناه من هستی!

اگر دیروز به سوی نافرمانی تو گام برداشتم، امروز با سخن گفتن با تو در راه خوشبختی گام برمی دارم!

اگر توشه ام برای پیمودن مسیری که مرا به تو می رساند، کم است امّا امید به لطف تو دارم، چرا که هر کس به سوی تو بیاید در آغوش لطف خویش قرارش می دهی!(1)

پس بار دیگر به من مهربانی کن و مرا قبول کن!

ای مونس لحظه های تنهایی ام! و ای پناه قلب خسته ام!(2)

ص: 40


1- 45. . إلهی، إن أخطأتُ طریق النظر لنفسی بما فیه کرامتها، فقد أصبتُ طریق الفزع إلیک بما فیه سلامتها. إلهی، إن کانت نفسی استسعدتنی متمرّدة علی ما یردیها، فقد استسعدتها الآن بدعائک علی ما ینجیها... إلهی، إن أحجم بی قلّة الزاد فی المسیر إلیک، فقد وصلته الآن بذخائر ما أعددته من فضل تعویلی علیک: المصباح ص 370، بحار الأنوار ص 102، دستور معالم الحکم ص 167.
2- 46. . وکان اللّه أنیسه فی الوحشة، وصاحبه فی الوحدة: عدّة الداعی ص 219.

35- خدای من !

تو تمام لذّت های دنیا را این گونه خلق کرده ای که چون به آنها برسم از آنها دلزده می شوم.

امّا فقط یک لذّت را از این قانون استثنا کرده ای و آن هم لذّت با تو بودن است!

هر بار که با تو مناجات می کنم، تو را بیشتر می خواهم، هیچ کس از با تو بودن سیر نمی شود.

چرا که زیبایی تو بی انتها است؛ خوبی و مهربانیت اندازه ندارد!

لذّت دائمی یاد خود را به کام این بنده شرمنده و امیدوارت بچشان.(1)

ص: 41


1- 47. . إلهی، وإنّ کلّ حلاوة منقطعة، وحلاوة الإیمان تزداد حلاوتها اتّصالاً بک: بحار الأنوار ج 91 ص 96.

36- خدای من !

مگر تو نبودی که مرا از ناامیدی برحذر داشتی و فرمودی:

«ای بندگان گهنکارم! از رحمت من ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می بخشد».(1)

پس چگونه تصوّر کنم که مرا ناامید کنی؟

چرا جواب مرا نمی دهی؟

نکند که گناهانم مانع می شوند تا صدای من به تو برسد؟

اگر گناه نمی گذارد که دعایم مستجاب شود، خوب می دانم که هیچ چیز نمی تواند بین من و عفو تو فاصله بیاندازد.(2)

ص: 42


1- 48. . ولولا تعلّقی بآلائک، وتمسّکی بالرجاء لما وعدت أمثالی من المسرفین، وأشباهی من الخاطئین بقولک: (قُلْ یَ-عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)...: مفتاح الفلاح ص 73، المصباح ص 278، بحار الأنوار ج 91 ص 182، صحیفة الرضا ص 108.
2- 49. . فإن کان ذنوبی حالت بین دعائی وإجابتک، فلم یحل کرمک بینی وبین مغفرتک، لا تضلّ مَن هدیت، ولا تذلّ من والیت، ولا یفتقر من أغنیت، ولا یسعد من أشقیت...: الصحیفة السجّادیة ص 461، بحار الأنوارج 91 ص 169.

37- خدای من !

وقتی نافرمانی تو کردم و به گناه آلوده شدم به عفو تو امید داشتم، چرا که پیش از آن عفو و رحمت تو را دیده بودم.

چون من مهربانی تو را دیده بودم، جرأت کردم که گناه کنم، اگر از زود عصبانی شدنت هراس می داشتم، از گناه دوری می کردم!

بندگانت همه فقیر و محتاج تو هستند ولی من از همه به تو محتاج تر هستم، چرا که گناهانم را کسی جز تو نمی بخشد!

اکنون چه کنم؟ و به کجا بروم؟

کیست که این بنده شرمنده را قبول کند جز خود تو؟

تو خدای من هستی و من به مهربانی تو دل خوش کرده ام!(1)

ص: 43


1- 50. . واثِقٌ بعد ذلک منک بالصفح الکریم، والعفو القدیم، والرحمة الواسعة، فجرّأنی علی معصیتک ما أذقتنی من رحمتک ووثوبی علی محارمک، ما رأیت من عفوک، ولو خفت تعجیل نقمتک لأخذت حذری منک کما أخذته من غیرک ممّن هو دونک ممّن خفت سطوته، فاجتنبت ناحیته... عبادک جمیعاً إلیک فقراء، وأنا أفقرهم إلیک، لذنبٍ تغفره، ولفقرٍ تجبره...: الصحیفة السجّادیة ص 594، بحار الأنوار ج 91 ص 134.

38- خدای من !

من کیستم که تو بخواهی بر من غضب کنی؛

من کیستم که تو مرا عذاب کنی؛

من در دستگاه با عظمت تو، ذرّه ای بیش نیستم ولی تو در اوج عظمت و جلالی!

تو چگونه با آن همه بزرگی و عظمت می خواهی یک ذرّه را عذاب کنی؟

تو به عبادت و بندگی من نیاز نداری امّا من به مهربانی تو سخت نیازمندم.

اگر تو مرا تنها گذاری، کیست که مرا یاری کند؟

اگر تو مایه آرامش من نشوی، چه کسی می تواند این قلب آشفته را آرام کند؟(1)

ص: 44


1- 51. . من أنا یا سیّدی فتقصد قصدی بغضبٍ یدوم منک علیَّ ترید به عذابی، ما أنا فی خلقک إلاّ بمنزلة الذرّة فی ملکک العظیم، فهب لی نفسی بجودک وکرمک، فإنّک تجد منّی خلقاً ولا أجد منک وبک غنیً عنّی، ولا غنی بی حتّی تلحقنی بهم فتصیّرنی معهم، إنّک أنت العزیز الحکیم...: الصحیفة السجّادیة ص 597، بحار الأنوار ج 91 ص 136.

39- خدای من !

تو بزرگواری و بس کریم!

چون بزرگواران بخواهند عطایی کنند به کرم خود نگاه می کنند، نه به شایستگی دیگران!

من شایستگی مهربانی تو را ندارم امّا به کرم تو چشم دوخته ام!

گر چه با گناهانی که انجام داده ام رویم سیاه است امّا از تو می خواهم که هیچ گاه رویت را از من برنگردانی.

چرا که خود می دانی که بنده ات فقط به مهر تو دل بسته است!

بنده تو به خودت امید دارد و می داند که اگر به غیر تو دل خوش دارد، ناامید خواهد شد.(1)

ص: 45


1- 52. . إلهی، أنا عبدک الضعیف المذنب، ومملوکک المنیب المغیث، فلا تجعلنی ممّن صرفت عنه وجهک، وحجبه سهوه عن عفوک...: بحار الأنوار ج 91 ص 99.

40- خدای من !

اگر چه گاهی در بندگی تو کوتاهی می کنم ولی نافرمانی تو را دشمن می دارم.(1)

اگر قرار باشد که تو فقط به بندگان خوبت نگاه کنی پس گنهکاران به کجا پناه ببرند و با که سخن بگویند!(2)

مرا از کسانی قرار ده که صدایشان زدی و آنها نیز به سوی تو آمدند.(3)

بار خدایا! چگونه از درِ خانه تو با ناامیدی برگردم، حال آن که آرزو داشتم که چون به سوی تو رو کنم با مهربانی مرا بپذیری.(4)

ص: 46


1- 53. . إلهی، أُحبّ طاعتک وإن قصرت عنها، وأکره معصیتک وإن رکبتها...: المصباح ص 370، بحار الأنوار ج 91 ص 101.
2- 54. . إلهی، إن کنت لا ترحم إلاّ المجدّین فی طاعتک، فإلی من یفزع المقصّرون، وإن کنت لا تقبل إلاّ من المجتهدین، فإلی من یلتجئ المفرطون، وإن کنت لا تکرم إلاّ أهل الإحسان، فکیف یصنع المسیؤون، وإن کان لا یفوز یوم الحشر إلاّ المتّقون، فبمن یستغیث المذنبون...: المصباح ص 371، بحار الأنوار ج 91 ص 103.
3- 55. . إلهی، واجعلنی ممّن نادیته فأجابک، ولاحظته فصعق بجلالک، فناجیته سرّاً وعمل لک جهراً. إلهی، لم أسلّط علی حسن ظنّی قنوط الإیاس، ولا انقطع رجائی من جمیل کرمک...: إقبال الأعمال ص 299، بحار الأنوار ج 91 ص 99.
4- 56. . إلهی، کیف أنقلب من عندک بالخیبة محروماً، وقد کان حسن ظنّی بجودک أن تقلبنی بالنجاة مرحوماً...: الصحیفة السجّادیة ص 450، إقبال الأعمال ج 3 ص 297، بحار الأنوار ج 91 ص 98.

41- خدای من !

به این فکر بودم که من گدای درِ خانه تو نیستم!

چرا که گدایان چون از کسی جواب رد بشنوند، دل کنده و به جای دیگر می روند و امید دارند کس دیگری به آنها توجّه کند.

امّا تو خود می دانی من جای دیگری ندارم که بروم.

کجا بروم وقتی جز تو پناهی ندارم!(1)

اگر در جهنّم مرا جای دهی در آن جا پرده از راز درون خود برمی دارم و به همه می گویم که تو را دوست دارم.(2)

ص: 47


1- 57. . إلهی، لیس تشبه مسألتی مسألة السائلین؛ لأنّ السائل إذا مُنع امتنع عن السؤل، وأنا لا غناء بی عمّا سألتک علی کلّ حال. إلهی، ارضَ عنّی، فإن لم ترضَ عنّی فاعف عنّی، فقد یعفو السیّد عن عبده وهو عنه غیر راضٍ...: الصحیفة السجّادیة ص 428، بحار الأنوار ج 91 ص 105.
2- 58. . وإن أدخلتنی النار أعلمتُ أهلها أنّی أُحبّک...: إقبال الأعمال ج 3 ص 97، بحار الأنوار 91 ص 98؛ ولئن أدخلتنی النار لأُخبرنّ أهل النار بحبّی لک...: الصحیفة السجّادیة ص 222، مصباح المتهجّد ص 596، بحار الأنوار ج 95ص 92.

42- خدای من !

یک آرزو به دل دارم که عمری است آن را از تو می خواهم؛

هر روز و هر شب آن را از تو طلب می کنم؛

مرا به آرزویی که عمرم را به پای آن گذاشته ام برسان که آن آرزو همان رضایت و بخشش تو است.(1)

به من نعمت های زیادی داده ای که من نمی توانم آنها را بشمارم.

اکنون از تو می خواهم تا لطف خود را بر من کامل کنی و بخشش خودت را به من کرم کنی تا نعمت تو بر من تمام و کمال باشد.(2)

ص: 48


1- 59. . إلهی، لا تردّنی فی حاجةٍ قد أفنیت عمری فی طلبها منک، وهی المغفرة...: المصباح ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 106.
2- 60. . إلهی، ما وصفت من بلاءٍ ابتلیتنیه، أو إحسانٍ أولیتنیه، فکلّ ذلک بمنّک فعلته، وعفوک تمام ذلک إن أتممته...: المصباح ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 106.

43- خدای من !

اگر می بینی با این همه گناه و معصیت، به عفو تو امید دارم برای این است که بزرگواری تو را به چشم خود دیده ام.

وقتی با خودم خلوت می کنم با خود می گویم که تو مرا می بخشی و به خود مژده عفو تو را می دهم، پس به بزرگواریت امیدم را ناامید مکن!(1)

من گدای درِ خانه توام و جای دیگر نمی روم.

خوب می دانم که تا به حال کسی را از درِ خانه خود ناامید نکرده ای!

تو بودی که مرا با خودت آشنا ساختی و اجازه ام دادی تا با تو سخن بگویم.

اگر تو مرا با عفو و بخشش خود آشنا نمی کردی، من هم امیدوار نمی شدم، اکنون که خود، امیدوارم کرده ای، آیا دلم را می شکنی؟(2)

ص: 49


1- 61. . لولا ما عرفت من کرمک، ما رجوت ثوابک، وأنت أولی الأکرمین بتحقیق أمل الآملین، وأرحم من استُرحم فی تجاوزه عن المذنبین. إلهی، نفسی تمنّینی بأنّک تغفر لی، فأکرم بها أُمنیةً بشَّرت بعفوک، فصدّق بکرمک مبشِّرات تُمنّیها، وهب لی بجودک مُدبِّرات تجنّیها...: المصباح ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 106.
2- 62. . إلهی، أصبحتُ علی بابٍ من أبواب منحک سائلاً، وعن التعرّض لسواک بالمسألة عادلاً، ولیس من جمیل امتنانک ردّ سائل ملهوف ومضطرّ لانتظار خیرک المألوف... لو لم تطلق لسانی بدعائک ما دعوت، ولو لم تعرّفنی حلاوة معرفتک ما عرفت، ولو لم تعرّفنی حقیقة معرفتک ما عرفت...: المزار لابن المشهدی ص 151، جمال الأُسبوع ص 62، بحار الأنوار ج 91 ص 100.

44- خدای من !

با این همه مهربانی ها که از تو سراغ دارم اگر از تو طلب عفو نکنم، خطا کرده ام، چرا که تو بخشنده و مهربانی و گناهان بندگان خود را می بخشی!

تو از من بی نیازی و به من این همه مهربانی می کنی و من این قدر به تو نیازمندم و نافرمانیت می کنم!

از تو می خواهم، آرامش قلبم را در گرو یاد خودت قرار دهی و مرا یاری کنی تا از گناه فاصله بگیرم.

از تو می خواهم، تمام وجودم را متوجّه خود بنمایی و در وجود من اشتیاق به کارهای زیبا را قرار دهی و همچون بندگان خوبت، همواره از من راضی و خشنود باشی!(1)

ص: 50


1- 63. . ترکی للاستغفار مع سعة رحمتک عجز. إلهی، کم تتحبّب إلیَّ بالنعم وأنت عنّی غنیّ، وأتبغّض إلیک بالمعاصی وأنا إلیک محتاج، فیا من إذا وعد وفا، وإذا تواعد عفا...: الصحیفة السجّادیة ص 84 ، بحار الأنوار ج 91 ص 132.

45- خدای من !

هرگز بنده خدایی غیر از تو نبوده ام، که اکنون به درِ خانه او بروم!

کدامین مولا به غیر تو به من مهربانی کرده است که اکنون از او بخواهم بار دیگر مهربانی کند؟

من جز تو مولا و آقایی ندارم!

من خدایی جز تو نمی شناسم!

اگر تو جواب مرا ندهی من چه کنم؟ کجا بروم؟

با هزاران امید به درِ خانه تو رو کرده ام!

می دانم که هرگز امید کسی را که جز تو کسی را ندارد، ناامید نمی کنی؟(1)

ص: 51


1- 64. . ما کنتُ عبداً لغیرک فیکون غیرک لی مولی، ولا کنتُ مرزوقاً من سواک فأستدیمه عادة الحسنی، وما قصدت باباً إلاّ بابک، فلا تطردنی من بابک الأدنی...: الصحیفة السجّادیة ص 186، بحار الأنوار ج 91 ص 131.

46- خدای من !

وقتی که تو را دارم، همه چیز دارم ولی بدون تو هیچ ندارم!(1)

ممنون توام که با یاد خودت آرامش را به من عطا کردی!

به راستی که زندگی برای کسی که مونسی چون تو نداشته باشد، چقدر سخت می گذرد!

تو هستی که در مسیر زندگی راهنمای من هستی، دستم می گیری و به سوی خود هدایتم می کنی.(2)

به اعمال خود نگاه کردم و آن را بسیار ناچیز دیدم؛

به خودم نظر کردم، دیدم که ضعیف تر از آنم که بتوانم شکر یکی از هزاران نعمت تو را بجای آورم.

به ناچیزی اعمالم نگاه مکن، بزرگی مقام خود را ببین.(3)

ص: 52


1- 65. . یا من هو عوض من کلّ شیء، ولیس منه عوض...: بحار الأنوار ج 91 ص 125.
2- 66. . إلهی، ما أضیق الطریق علی من لم تکن أنت أنیسه. إلهی، إن طالبتنی بذنوبی لأطالبنّک بعفوک، ولئن طالبتنی بسریرتی لأطالبنّک بکرمک...: المزار لابن المشهدی ص 150، بحار الأنوار ج 91 ص 93؛ ما أضیق الطریق علی من لم یکن الحقّ تعالی دلیله...: شرح نهج البلاغة ج 20 ص 347.
3- 67. . أنا الذی لا أقطع منک رجائی، ولا أخیب منک دعائی. إلهی، نظرتُ إلی عملی فوجدته ضعیفاً، وحاسبتُ نفسی فوجدتها لا تقوی علی شکر نعمة واحدة أنعمتها علیَّ...: الصحیفة السجّادیة ص 485، بحار الأنوار ج 91 ص 121.

47- خدای من !

تاکنون کدامین امیدوار را ناامید کرده ای که من ناامید شوم؟

کدامین گدای درِ خانه ات را بی جواب گذاشته ای که من از تو دل برکنم؟

تو خود مرا به دعا کردن، دعوت کرده ای و وعده ام داده ای که صدایم را بشنوی و دعایم را اجابت کنی!(1)

اگر مرا به خودم واگذاری هلاک می شوم.

و شیطان و هوای نفس بیچاره ام می کنند.

اگر مرا به درِ خانه غیر خود بفرستی، باعث خواری من شده ای، چرا که فقط گداییِ درِ خانه تو است که عزّت می آرود و افتخار!(2)

ص: 53


1- 68. . إلهی، متی خاب فی غنائک آمل، وانصرف بالردّ عنک سائل، أم متی دُعیت فلم تَجب، أم استُوهِبت فلم تَهَب، یا من أمر بالدعاء، وتکفّل بالوفاء، لا تحرمنی رضوانک...: بحار الأنوار ج 91 ص 112.
2- 69. . إلهی وسیّدی ومولای، إن رددتنی إلی نفسی أهلکتنی. إلهی، وسیّدی ومولای إن رددتنی إلی سؤل غیرک أذللتنی. إلهی وسیّدی ومولای، أوبقتنی ذنوبی وأنت أولی من عفا عنّی...: الصحیفة السجّادیة ص 498، بحار الأنوار ج 91 ص 122.

48- خدای من !

موقعی که غصّه ندارم و ایّام به کامم است، تو را فراموش می کنم و هرگاه که برایم مشکل پیش آمد و همه ناامیدم کردند به سوی تو می آیم.

امّا از تو می خواهم که کاری کنی همیشه و در همه حال با تو باشم.

در روزهای خوشی ام نیز همنشین یاد تو باشم.(1)

خودم خوب می دانم که شایسته نیستم، حتّی صدایم را بشنوی چه رسد که جوابم را بدهی.

امّا تو در قرآن فرمودی که مرا بخوانید و وعده فرمودی که جواب می دهی.

اکنون تو را می خوانم و صدایت می زنم، پس تو هم به وعده ات وفا کن.(2)

ص: 54


1- 70. . ولا تجعلنی ممّن یبطره الرخاء ویصرعه البلاء، فلا یدعوک إلاّ عند حلول نازلة، ولا یذکرک إلاّ عند وقوع جائحة فیصرع لک خدّه، وترفع بالمسألة إلیک یده...: الصحیفة السجّادیة ص 487، بحار الأنوار ج 91 ص 130.
2- 71. . فسألتک مسألة من لا یستوجب أن تسمع له دعوة؛ لعظیم ما کنت فیه من الغفلة، وطلبت طلبة من لا یستحقّ نجاح الطلبة؛ للذی کنت فیه من اللّهو والفترة، وتضرّعت تضرّع من لا یستوجب الرحمة؛ لما کنت فیه من الزهو والاستطالة... ووعدتنی منک وعداً حسناً أن أدعوک فتستجیب لی، فأنا أدعوک کما أمرتنی، فاستجب لی کما وعدتنی، وزدنی من نعمتک وعافیتک وکِلاءَتک وسترک...: الدعوات ص 176، الصحیفة السجّادیة ص 80 ، بحار الأنوار ج 91 ص 136.

49- خدای من !

وقتی به خودم نظر می کنم، شرمنده می شوم چون نافرمانی تو کرده ام امّا چون به تو فکر می کنم، شاد می شوم، چرا که از تو جز زیبایی و مهربانی ندیده ام.

دیدی که من نافرمانیت می کنم امّا باز هم به من مهربانی ها کردی و همواره روزی و نعمت خود را بر من ارزانی داشتی.

من تو را فراموش کرده بودم امّا تو همچنان به من لطف داشتی.

گناهم را پرده پوشی کردی و مردم را از بدیم آگاه نکردی.

به خودت قسم که تو بهترین مولا هستی و من بدترین بنده!(1)

ص: 55


1- 72. . لا أعرف من نفسی إلاّ کلّ الذی یسوؤنی، ولا أعرف منک إلاّ کلّ الذی یسرّنی...: بحار الأنوار ج 92 ص 433.

50- خدای من !

ای کسی که از همه به من مهربان تری!

ای کسی که در تنهایی هایم به تو پناه می آورم(1)

اگر قرار باشد که تو فقط جواب بندگان خوبت را بدهی پس گنهکاران چه کنند؟ به درِ خانه چه کسی بروند؟ مگر آنها خدایی جز تو دارند؟

مگر تو خودت دستور ندادی که ما به یکدیگر مهربانی کنیم پس چه کسی در مهربانی کردن شایسته تر است؟(2)

به من نگاه کن و رویت را از من برمگردان

که تو خود می دانی که من به مهربانی تو نیازمندم!(3)

ص: 56


1- 73. . یا خیراً من أبی وأُمّی، ومن الناس کلّهم أجمعین... یا خیر من خلوت به فی وحدتی...: الصحیفة السجّادیة ص 68، بحار الأنوار ج 92 ص 436.
2- 74. . إلهی، إن کنت لا ترحم إلاّ المجدّین فی طاعتک، فإلی من یفزع المقصّرون؟ وإن کنت لا تقبل إلاّ من المجتهدین، فإلی من یلتجئ المفرطون؟ سیّدی أمرت بالمعروف وأنت أولی به من المأمورین، وحضضت علی إعطاء السائلین وأنت خیر المسؤلین، وندبت إلی عتیق الرقاب وأنت خیر المعتقین...: بحار الأنوار ج 91 ص 165.
3- 75. . اقبل بوجهک الکریم إلیَّ، ولا تصرفه عنّی: الأمالی للمفید ص 243، بحار الأنوار ج 92 ص 183.

51- خدای من !

در فکر آن بودم که چه چیزی را در درگاه تو واسطه و شفیع خود قرار دهم تا تو قبولم کنی.

ناگهان به یاد آن افتادم که عشق تو به سینه دارم پس همان را واسطه بین خود و تو قرار دادم.(1)

بزرگی تو بیش از این است که بخواهی مرا عذاب کنی.(2)

ای کسی که گناهان را می بخشی و توبه بندگان را قبول می کنی!

کجاست آن مهربانی های زیاد تو؟(3)

ای روشنی چشم من!

می دانم هر کس که تو را دوست بدارد، دوستش می داری.(4)

ص: 57


1- 76. . وحبّی لک شفیعی إلیک، وأنا واثق من دلیلی بدلالتک، وساکن من شفیعی إلی شفاعتک...: مصباح المتهجّد ص 583، إقبال الأعمال ج 1 ص 159، بحار الأنوار ج 95 ص 83 .
2- 77. . فإنّ کرمک یجلّ عن مجازات المذنبین...: مصباح المتهجّد ص 584، بحار الأنوار ج 95 ص 84 .
3- 78. . أین غیاثک السریع؟ أین رحمتک الواسعة؟ أین عطایاک الفاضلة...: مصباح المتهجّد ص 585، المصباحص 591، بحار الأنوار ج 95 ص 84 .
4- 79. . یا حبیب من تحبّب إلیه، ویا قرّة عین من لاذ به وانقطع إلیه...: مصباح المتهجّد ص 585، بحار الأنوار ج 94 ص 338.

52- خدای من !

من آن کسی هستم که گناهان بزرگی انجام داد؛

من از تو حیا نکردم؛

شیطان فریبم داد و من نافرمانیِ تو را نمودم؛(1)

اکنون سخت شرمنده تو هستم و تو آن کسی هستی که همواره به من خوبی کردی و گناهم را بخشیدی.

آرزوهای مرا برآورده ساختی و دعایم را مستجاب کردی؛

نعمت های فراوان به من دادی و مرا پیش دیگران عزیز کردی و بلاها را از من دور ساختی و همواره یاورم بودی.(2)

ص: 58


1- 80. . أنا صاحب الدواهی العظمی، أنا الذی لم استحیک فی الخلاء... أنا الذی علی سیّده اجتری...: إقبال الأعمال ج 1 ص 165، المصباح ص 594، بحار الأنوار ج 95 ص 87 .
2- 81. . یا من أقال عثرتی، ونفّس کربتی، وأجاب دعوتی، وستر عورتی وغفر ذنوبی...: إقبال الأعمال ج 2 ص 82 ، بحار الأنوار ج 95 ص 221.

53- خدای من !

بر قلبم الهام شده است که تو خیلی آقا و بزرگواری!

دیگر فهمیده ام که رحمت تو بسیار زیاد است.

برای همین هرگز از درِ خانه تو نمی روم!

آن قدر درِ خانه تو را می زنم؛

آن قدر صدایت می کنم تا دلت به رحم آید، چرا که جای دیگری را نمی شناسم که به آن جا پناه ببرم!

فقط و فقط درِ این خانه را می شناسم.

فهمیده ام که هیچ کس از درِ این خانه ناامید برنگشته است.

به مهربانی تو دل بسته ام و منتظر می مانم تا نگاهم کنی!(1)

ص: 59


1- 82. . فوعزّتک لو انتهرتنی ما برحت من بابک، ولا کففت عن تملّقک؛ لما أُلهم قلبی یا سیّدی من المعرفه بکرمک وسعة رحمتک...: مصباح المتهجّد ص 590، المصباح ص 595، بحار الأنوار ج 95 ص 88 .

54- خدای من !

با یاد تو، این دل من زنده است و با سخن گفتن با تو می توانم ترس و وحشت را از خود دور کنم.

ای مولای من! ای امید من! و ای نهایت آرزوی من!

می دانم که تو مهربان بودن را بر خود لازم کرده ای، پس به آن مهربانیت، تو را قسم می دهم، گناهم را ببخش و توبه ام را بپذیر.

کاری کن که هرگز تو را از یاد نبرم!

قلب مرا خلوتگاه محبّت خود ساز و وجود مرا با یاد خود بار دیگر زنده کن.

ای بهار دل من!(1)

ص: 60


1- 83. . مولای، بذکرک عاش قلبی، وبمناجتک بَرّدت ألم الخوف عنّی، فیا مولای ویا مؤمّلی ویا منتهی سؤلی... فإنّما أسألک لقدیم الرجاء لک، وعظیم الطمع فیک الذی أوجبته علی نفسک من الرأفة والرحمة...: مصباح المتهجّد ص 592، بحار الأنوار ج 95 ص 89 .

55- خدای من !

چقدر توبه کردم و دوباره گناه کردم!

اکنون از آن توبه های خود توبه می کنم.(1)

اگر تو نگاهم نکنی، من کجا بروم؟

اگر تو رحمم نکنی، چه کسی را دارم که به من رحم کند؟

اگر تو مرا ناامیدم کنی به چه کسی دل خوش کنم؟

با آن که گناهانم زیاد است امّا فقط به عفو تو اندیشه دارم.

می دانم، خواهان چیزی هستم که لیاقت آن را ندارم و این را هم می دانم که تو اهل بخشش و مهربانی هستی!(2)

ص: 61


1- 84. . اللّهمّ إنّی استغفرک لما تبت إلیک منه ثمّ عدت فیه...: مصباح المتهجّد ص 219، مستدرک الوسائل ج 6 ص 281، مکارم الأخلاق ص 303، الدروع الواقیة ص 248، جامع أحادیث الشیعة ج 7 ص 374، کنز العمّالج 2 ص 701.
2- 85. . سیّدی، بمن أستغیث إن لم تقلنی عثرتی، وإلی من أفزع إن فقدت عنایتک فی ضجعتی... سیّدی مَن لی ومَن یرحمنی إن لم ترحمنی... فإنّ کثرة ذنوبی لا أرجو لها إلاّ عفوک، سیّدی أنا أسألک ما لا أستحقّ، وأنت أهل التقوی وأهل المغفرة...: مصباح المتهجّد ص 593، إقبال الأعمال ج 1 ص 170، بحار الأنوار ج 95 ص 90.

56- خدای من !

آرزویی دارم که فقط تو می توانی آن را برآورده کنی.

حاجتی دارم که فقط تو می توانی آن را به من بدهی!(1)

به عزتت قسم اگر مرا از درِ خانه ات برانی، جای دیگری نمی روم.

چگونه باور کنم که تو امیدم را ناامید می کنی!

من به تو امید زیادی دارم!

آری، نافرمانی تو کردم و اکنون امید دارم که مرا ببخشی!

چرا که من تو را به بزرگواری و آقایی می شناسم.(2)

ص: 62


1- 86. . اللّهمّ إنّی أدعوک لهمٍّ لا یفرّجه غیرک، ولرحمةٍ لا تُنال إلاّ بک...: مصباح المتهجّد ص 71، فلاح السائل ص 196، بحار الأنوار ج 83 ص 182.
2- 87. . فوعزّتک یا سیّدی، لو انتهرتنی ما برحت من بابک... إنّ لنا فیک رجاءً عظیماً، عصیناک ونحن نرجو أن تستر علینا...: إقبال الأعمال ج 1 ص 161، بحار الأنوار ج 95 ص 85 .

57- خدای من !

از وقتی که تو را شناختم، تو را به مهربانی و زیبایی شناختم.

آری، تو به بخشیدنِ من عادت کرده ای.

پس بار دیگر بزرگواری کن و گناهم را ببخش!(1)

تو چقدر با نعمت هایت با من مهربانی می کنی با این که از من بی نیازی! و من چقدر نافرمانی تو را می کنم، حال آن که سخت به تو محتاجم!(2)

تا به حال کدامین امیدوار را ناامید کرده ای تا من ناامید شوم؟

کدام گدا از درِ خانه ات، دست خالی برگشته است که من نفر دوّم باشم؟

تو وعده کرده ای که دعای دعاکننده را مستجاب کنی و باور دارم به وعده ات وفا می کنی!(3)

ص: 63


1- 88. . إلهی، کیف آیس من حسن نظرک لی بعد مماتی وأنت لم تولّنی إلاّ الجمیل فی حیاتی...: إقبال الأعمال ج 3 ص 296، بحار الأنوار ج 92 ص 242.
2- 89. . فکم تتحبّب إلیَّ بالنعم مع غناک عنّی، وأتبغّض إلیک بالمعاصی مع فقری إلیک...: مصباح المتهجّد ص 566، تهذیب الأحکام ج 3 ص 90، بحار الأنوار ج 95 ص 133.
3- 90. . متی خاب فی فنائک آملٌ، أم متی انصرف بالردّ عنک سائلٌ. إلهی، ما دعاک من لم تجبه؛ لإنّک قلت: ادعونی استجب لکم، وأنت لا تخلف المیعاد...: بحار الأنوار ج 91 ص 112.

58- خدای من !

به چه کسی پناه ببرم اگر تو پناهم ندهی؟

به دنبال عفو چه کسی بروم اگر تو مرا نبخشی؟

به که دل ببندم اگر تو دلم را بشکنی؟

به که امیدوار گردم اگر تو ناامیدم کنی؟(1)

از همه جا ناامید شده و به درگاه تو رو کرده ام.

از تو می خواهم تو دیگر ناامیدم نکنی.(2)

توبه ای روزیم کن که پس از آن شایسته دوستی تو گردم و در زمره بندگان خوب تو قرار گیرم.(3)

ص: 64


1- 91. . سیّدی عافیة من أرجو إن لم أرج عافیتک، وعفو من أرجو إن لم أرج عفوک، ورحمة من أرجو إن لم أرج رحمتک، ومغفرة من أرجو إذا لم أرج مغفرتک...: الصحیفة السجّادیة ص 335، بحار الأنوار ج 95 ص 237.
2- 92. . أنت أنت انقطع الرجاء إلاّ منک، وخابت الآمال إلاّ فیک، فلا تقطع رجائی یا مولای...: مفتاح الفلاح ص 208، الصحیفة السجّادیة ص 347، وسائل الشیعة ج 8 ص 127، بحار الأنوار ج 97 ص 190.
3- 93. . وارزقنی توبة نصوحاً أستوجب بها محبّتک: إقبال الأعمال ج 2 ص 297، بحار الأنوار ج 95 ص 314.

59- خدای من !

از دانشی که برایم فایده نداشته باشد و از دعایی که مستجاب نشود به تو پناه می برم!(1)

من از شرّ نفس خویش به تو پناه می برم!

بار خدایا! مرا لحظه ای و کمتر از لحظه ای به خود وامگذار.

چرا که اگر لطف تو یک لحظه از من فاصله گیرد دیگر روی سعادت را نخواهم دید.

ای کسی که من همواره در سایه لطف تو بوده ام!

باز هم، لطف و مهربانی خویش را از من دریغ مدار که من به مهربانی تو نیازمندم.(2)

ص: 65


1- 94. . اللّهمّ إنّی أعوذ بک من علمٍ لا ینفع، ومن دعاءٍ لا یُسمع: مسند أحمد ج 2 ص 167، سنن ابن ماجة ج 1 ص 92، سنن أبی داوود ج 1 ص 345، سنن النسائی ج 8 ص 263، المستدرک ج 1 ص 104، عون المعبود ج 12 ص 207، السنن الکبری ج 4 ص 445، مسند أبی یعلی ج 11 ص 411، المعجم الأوسط ج 1 ص 206، المعجم الکبیر ج 11 ص 44، مسند الشامیّین ج 4 ص 303، تهذیب الکمال ج 14 ص 125، میزان الاعتدال ج 3 ص 208.
2- 95. . لا تکلنی إلی نفسی طرفة عین...: الکافی ج 7 ص 2، دعائم الإسلام ج 2 ص 346، کتاب من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 188، تفسیر القمّی ج 2 ص 56، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 199، مجمع الزوائد ج 10 ص 181، الجامع الصغیر ج 1 ص 220، کنز العمّال ج 2 ص 139، تفسیر الثعالبی ج 3 ص 488، تفسیر الآلوسی ج 15 ص 129.

60- خدای من !

با تمام وجود به تو روی آورده ام و از مردمی که نیازمند عطای تو هستند روی گردانده ام، چرا که هر کس از غیر تو طلب کرد، ناامید شد.

اکنون به سوی تو آمده ام و به عطای تو دل بسته ام.(1)

چگونه می شود کسی را که فقط امیدش به تو است، ناامید کنی!

ای کسی که هنوز من تو را نمی شناختم و تو با من مهربانی ها نمودی!

یادم نمی رود که چه بسیار وقت ها من دعا نکرده بودم که تو حاجتم را دادی!

اکنون که تو را می خوانم، چگونه می شود دعایم را بی پاسخ گذاری!(2)

ص: 66


1- 96. . اللّهمّ إنّی أخلصت بانقطاعی إلیک، وأقبلت بکلّی علیک، وصرفت وجهی عمّن یحتاج إلی رفدک، وقلبت مسألتی عمّن لم یستغنِ عن فضلک...: الصحیفة السجّادیة ص 144، تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 133.
2- 97. . یا من یعطی من سأله تحنّناً منه ورحمة، ویبتدئ بالخیر من لم یسأله تفضّلاً منه وکرماً...: مصباح المتهجّدص 598، إقبال الأعمال ج 1 ص 177، بحار الأنوار ج 95 ص 95.

61- خدای من !

این جایگاه کسی است که شیطان او را فریب داده است و گنهکار است.

اکنون با دلی امیدوار و رویی شرمسار به سوی تو آمده ام و در مقابل عظمت تو ایستاده ام.

چشم خود به زمین دوخته ام، چرا که شرمسار توام.

تو خدایی هستی که بخشش گناهان در نظرت بزرگ نمی نماید.

پس ببخش گناه کسی را که گناهش به تو ضرر نمی زند!

که تو بخشنده و مهربانی!(1)

ص: 67


1- 98. . هذا مقام من تداولته أیدی الذنوب، واستحوذ عیله الشیطان، فقصر عمّا أمرت به تفریطاً... فأقبل نحوک مؤمّلاً لک مستحییاً منک...: الصحیفة السجادیة ص 152.

62- خدای من !

تو را می خوانم، چرا که خود مرا به دعا کردن فرا خواندی.

تو خود در قرآن فرمودی که توبه توبه کنندگان را می پذیری!

می دانم که تو توبه کنندگان را دوست داری و آنان را به سوی خود دعوت کردی، پس توبه ام را قبول کن و از گناهانم درگذر!

مرا دوست داشته باش که من محتاج مهربانی توام!

این توبه مرا به گونه ای قرار ده که دیگر بعد از آن توبه نکنم؛

توبه ای که بعد از آن دیگر هرگز گردِ گناه نگردم!(1)

ص: 68


1- 99. . وقد قلت یا إلهی فی محکم کتابک أنّک تقبل التوبة عن عبادک، وتعفو عن السیّئات، وتحبّ التوّابین، فاقبل توبتی کما وعدت، واعف عن سیّئاتی کما ضمنت...: الصحیفة السجّادیة ص 153.

63- خدای من !

اگر پشیمانی به درگاه تو، توبه حساب می شود، من از همه پشیمان ترم؛

اگر استغفار باعث می شود تا از گناهانم درگذری من همواره استغفار می کنم؛

اگر دلِ شکسته به درگاهت خریدار دارد، ببین که اشک چگونه قلبم را شکسته است!

تو مرا به توبه کردن، امر کردی و قول دادی که توبه مرا قبول کنی؛

پس توبه مرا قبول کن و هرگز از رحمتت ناامیدم مکن

که تو بخشنده و مهربانی!(1)

ص: 69


1- 100. . إن یکن الندم توبة إلیک، فأنا أندم النادمین... إن یکن الاستغفار حطّة للذنوب، فإنّی لک من المستغفرین، اللّهمّ فکما أمرت بالتوبة وضمنت القبول وحثثت علی الدعاء ووعدت الإجابة...: الصحیفة السجّادیة ص 165.

64- خدای من !

تو بودی که دری به سوی بخشش خود باز کردی و آن را درِ توبه نام نهادی و همگان رابه سوی آن دعوت کردی تا رحمت خویش بر آنان نازل کنی!

تو خود فرمودی که مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم!

ای کسی که بندگان خود را غرق عطا و بخشش خویش نموده ای!

پس تو را می خوانم و از تو هیچ نمی خواهم جز این که مرا یاد کنی!

چرا که یاد تو از من بالاتر است.(1)

ص: 70


1- 101. . أنت الذی فتحت لعبادک باباً إلی عفوک وسمّیته التوبة، وجعلت علی ذلک الباب دلیلاً من وحیک؛ لئلاّ یضلّوا عنه، فقلت تبارک اسمک: تُوبُواْ إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا...: مصباح المتهجّد ص 742، إقبال الأعمال ج 1 ص 423.

65- خدای من !

می دانم که درِ رحمت تو بر روی همه باز است؟

به راستی که چقدر زود به فریاد بیچارگان می رسی و از آنان دستگیری می کنی.

همیشه عادت تو بر این بوده است که بر گنهکاران نیکویی کنی و با مهربانی با آنان برخورد کنی.(1)

اینک منم که به درگاه تو رو کرده ام و از تو انتظار مهربانی دارم پس صدایم را بشنو و دعایم را مستجاب کن

و دست رد به سینه ام مزن!(2)

ص: 71


1- 102. . بابک مفتوح للراغبین، وجودک مباح للسائلین، وإغاثتک قریبة من المستغیثین.... عادتک الإحسان إلی المسیئین، وسنّتک الإبقاء علی المعتدین...: مصباح المتهجّد ص 369، جمال الأُسبوع 262، المصباح ص 433.
2- 103. . فها أنا ذا أؤمّک بالوفادة، وأسألک حسن الرفادة... واسمع نجوای واستجب دعائی، ولا تختم یومی بخیبتی...: مصباح المتهجّد ص 371، المصباح ص 436.

66- خدای من !

نگاهم کن که چگونه به درگاه تو آمده ام، در حالی که خوار و ذلیل و بیچاره ام.

من به عفو تو پناه آورده ام و به رحمت تو دل بسته ام.

می دانم که غیر از تو کسی مرا از شرّ گناهانم امان نمی دهد.

ای کسی که از لغزش بندگانِ خویش می گذری!

ای کسی که صدای همه بندگان خویش را می شنوی!

ای کسی که از حال زار من خبر داری!

مرا از در خانه خویش ناامید برمگردان!(1)

ص: 72


1- 104. . وها أنا ذا بین یدیک صاغراً ذلیلاً خاضعاً خاشعاً خائفاً، معترفاً بعظیمٍ من الذنوب تحمّلته، وجلیل من الخطایا اجترمته... موقناً أنّه لا یجیرنی منک مجیر...: المصباح ص 676.

67- خدای من !

از تو می خواهم که راز و نیاز با خودت را در در نظرم زیبا جلوه دهی تا شب و روز با تو خلوت کنم و با تو سخن بگویم.(1)

کاری کن که اطاعت و بندگیت برایم لذّت بخش باشد.

قلب مرا از همه ناپاکی ها پاک ساز.

رحمت بزرگ خویش را بر من نازل کن تا با آن بتوانم به خیر دنیا و آخرت برسم.

نور ایمان را در قلبم ثابت قرار ده.

عاقبت امرِ مرا ختم به خیر بفرما!(2)

ص: 73


1- 105. . وزیّن لیَّ التفرّد بمناجاتک باللیل والنهار...: الصحیفة السجّادیة ص 328.
2- 106. . وهب لی رحمةً واسعةً جامعة أبلغ بها خیر الدنیا والآخرة...: مصباح المتهجّد ص 598، إقبال الأعمال ج 1 ص 177.

68- خدای من !

چقدر نعمت های فراوان به من ارزانی داشتی؛

چقدر بلاهای جانکاه را از من دور نمودی؛

تو بودی که در لحظات سخت به یاریم شتافتی و دعایم را مستجاب نمودی.

اگر یاری تو نبود، من بیچاره شده بودم.

چگونه شکر تو کنم که هر گاه تو را خواندم تو را آماده شنیدنِ دعای خویش یافتم!

ای پناه من! ای امید من!(1)

ص: 74


1- 107. . إلهی، کم من بلاءٍ وجهدٍ قد صرفت عنّی، وکم من نعمةٍ سابغةٍ أقررتَ بها عینی... أنت الذی أجبت عند الاضطرار دعوتی... بل وجدتک لدعائی سامعاً ولمطالبی معطیاً...: الصحیفة السجّادیة ص 376.

69- خدای من !

همیشه با نعمت های فراوان تو همراه بوده ام.

تو چقدر گناهان مرا با حلم خویش پوشاندی!

و چقدر بلاها را از من دور ساختی!

برای همین است که از تو فقط انتظار بزرگی و آقایی دارم!

من از گناهانم استغفار می کنم، در حالی که از کرده خویش پشیمان هستم.

ای کسی که نام تو بخشنده و مهربان است!

توبه ام قبول کن و صدایم را بشنو و ناامیدم مکن!

ای کسی که توبه کنندگان را دوست داری!(1)

ص: 75


1- 108. . جلّلت أن یخاف منک إلاّ العدل، وأن یُرجی منک إلاّ الإحسان والفضل... یا من یُسمّی بالغفور الرحیم... أقبل توبتی، وزکّ عملی، واشکر سعیی، وارحم ضراعتی...: بحار الأنوار ج 99 ص 56.

70- خدای من !

اگر گناهانم دیگر آبرویی برای من نگذاشته اند؛

اگر خطاهایم نمی گذارند تا صدایم به تو برسد؛

پس تو را به حقّ آن کس که او را بیش از همه کس دوست داری، قسم می دهم؛

تو را به حقّ فرستاده خودت محمّد مصطفی و اهل بیت(علیهم السلام) او می خوانم تا توبه ام را قبول کنی که من می دانم هیچ کس را به اندازه آنها دوست نداری.

پس به حقّ آن عزیزانت تو را قسم می دهم تا گناهم را ببخشی و مرا قبول نمایی.(1)

ص: 76


1- 109. . فإن کانت الذنوب قد حالت بینی وبینک أن تقبل علیَّ بوجهک وتنشر علیَّ برحمتک وترفع لی إلیک صوتاً... متقرّباً بنبیّک محمّد أحبّ خلقک إلیک وأکرمهم لدیک... وبعترته صلّی اللّه علیهم، الهداة المهدیّین...: مصباح المتهجّد ص 694، إقبال الأعمال ج 2 ص 107، بحار الأنوار ج 99 ص 172.

پی نوشت ها

(1) . إلهی، وسیّدی، ارحمنی مصروعاً علی الفراش تقلّبنی أیدی أحبّتی، وارحمنی مطروحاً علی المغتسل، یغسّلنی صالح جیرتی، وارحمنی محمولاً قد تناول الأقرباء أطراف جنازتی، وارحم فی ذلک البیت المظلم وحشتی وغربتی ووحدتی: الدعوات للراوندی ص 179، مفتاح الفلاح ص 258، الأمالی للصدوق 289، روضة الواعظین ص 198، بحار الأنوار ج 91 ص 90.

(2) . إلهی، ما تضیرنا فرقة الإخوان والقرابات إن قرّبتنا منک یا ذا العطیات...: المصباح ص 373، بحار الأنوار ج 91 ص 105، دستور معالم الحکم ص 163.

(3) . إلهی، وعزّتک وجلالک وعظمتک، لو أنّی منذ بدعت فطرتی من أوّل الدهر عبدتک دوام خلود ربوبیتک بکلّ شعرة فی کلّ طرفة عین سرمد الأبد بحمد الخلائق وشکرهم أجمعین، لکنت مقصّراً فی بلوغ أداء شکرِ أخفی نعمةٍ من نعمتک علیَّ...: مفتاح الفلاح ص 245، الصحیفة السجّادیة ص 535، الأمالی للصدوق ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 90.

(4) . فأشکر عبادک عاجز عن شکرک...: الصحیفة السجّادیة ص 27، المصباح ص 413.

(5) . وعصیتک علی غیر مکابرة ولا معاندة ولا استخفاف منّی بربوبیتک، ولا جحود لحقّک، ولکن استزلّنی الشیطان بعد الحجّة والبیان، فإن تعذّبنی فبذنوبی، وإن تغفر لی فبجودک ورحمتک، یا أرحم الراحمین: الصحیفة السجّادیة ص 497، الأمالی للطوسی ص 415، بحار الأنوار ج 91 ص 91.

(6) . إلهی، إن کنت عصیتک بارتکاب شیءٍ ممّا نهیتنی عنه، فإنّی قد أطعتک فی أحبّ الأشیاء إلیک الإیمان بک، منّاً منک به علیَّ، لا منّاً منّی به علیک، وترکت معصیتک فی أبغض الأشیاء إلیک أن أجعل لک شریکاً أو أجعل لک ولداً أو ندّاً، وعصیتک علی غیر مکابرة ولا معاندة ولا استخفاف منّی...: الصحیفة السجّادیة ص 497، الأمالی ص 415، بحار الأنوار ج 91 ص 91؛ اللّهمّ إن کنت قد عصیتک فإنّی قد أطعتک فی أحبّ الأشیاء إلیک وهو الإیمان بک...: کتاب من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 333، مکارم الأخلاق ص 278، إقبال الأعمال ج 1 ص 131، جامع أحادیث الشیعة ج 4 ص 534، الغارات ج 2 ص 849 ، الأمالی للطوسی ص 415.

(7) . إلهی، کیف أدعوک وقد عصیتک، وکیف لا أدعوک وقد عرفت حبّک فی قلبی، وإن کنت عاصیاً مددت إلیک یداً بالذنوب مملوءة، وعینای بالرجاء ممدودة، مولای أنت عظیم العظماء، وأنا أسیر الأُسراء، أنا أسیر بذنبٍ مرتهن بجرمی، إلهی، لئن طالبتنی بذنبی لأطالبنّک بکرمک، ولئن طالبتنی بجریرتی لأطالبنّک بعفوک...: مفتاح الفلاح ص 241، الصحیفة السجّادیة ص 485، الأمالی للصدوق 438، بحار الأنوار ج 91 ص 438.

(8) . سیّدی، لو أنّ عذابی ممّا یزید فی ملکک لسألتک الصبر علیه، غیر أنّی أعلم أنّه لا یزید فی ملکک طاعة المطیعین، ولا ینقص منه معصیة العاصین: مفتاح الفلاح ص 258، الصحیفة السجّادیة ص 201، الأمالی للصدوق ص 288، روضة الواعظین ص 198، فضل الکوفة ومساجدها ص 58، المزار لابن المشهدی ص 147، المزار للشهید الأوّل ص 267، بحار الأنوار ج 91 ص 90.

(9) . إلهی، وسیّدی وعزّتک وجلالک، لئن طالبتنی بذنوبی لأطالبک بعفوک، ولئن طالبتنی بلومی لأطالبنّک بکرمک...: مصباح المتهجّد ص 596، الاختصاص ص 41، المصباح ص 600، أعیان الشیعة ج 1 ص 649.

(10) . إلهی، کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً، وکفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً، أنت کما أحبّ فاجعلنی کما تحبّ...: الخصال ص 420، مسند الرضا ص 84 ، کنز الفوائد ص 181، بحار الأنوار ج 91 ص 92.

(11) . اللّهمّ إن کانت الذنوب تکفّ أیدینا عن انبساطها إلیک بالسؤل، والمداومة علی المعاصی تمنعنا عن التضرّع والابتهال، فالرجاء یحثّنا إلی سؤلک، یا ذا الجلال، فإن لم یعطف السیّد علی عبده، فممّن یبتغی النوال، فلا ترد أکفّنا المتضرّعة إلاّ ببلوغ الآمال...: مفتاح الفلاح ص 259، بحار الأنوار ج 91 ص 93.

(12) . یا ربّ الأرباب أنت أنت أنت الذی انقطع الرجاء إلاّ منک: الکافی ج 3 ص 328، بحار الأنوار ج 82 ص 222؛ اللّهمّ أنت أنت انقطع الرجاء إلاّ منک، وخابت آلامال إلاّ فیک: وسائل الشیعة ج 5 ص 254، مستدرک الوسائل ج 8 ص 128، جمال الأُسبوع ص 119، فلاح السائل ص 256.

(13) . فیا معلّم مؤّلیه الأمل فیذهب عنهم کآبة الوجل...: بحار الأنوار ج 91 ص 96.

ص: 77

(14) . إلهی، کأنّی بنفسی قد أُضجعت فی حفرتها، وانصرف عنها المشیّعون من جیرتها، وبکی الغریب علیها لغربتها، وجاد علیها المشفقون من جیرتها، وناداها من شفیر القبر ذو مودّتها، ورحمها المعادی لها فی الحیاة عند صرعتها، ولم یخف علی الناظرین ضرّ فاقتها، ولا علی من رآها قد توسّدت الثری وعجز حیلتها، فقلت: ملائکتی، فرید نأی عنه الأقربون، وبعید جفاه الأهلون، نزل بی قریباً، وأصبح فی اللحد غریباً، وقد کان لی فی دار الدنیا داعیاً، ولنظری له فی هذا الیوم راجیاً، فتحسن عند ذلک ضیافتی، وتکون أشفق علیَّ من أهلی وقرابتی: الدعوات ص 180، الصحیفة السجّادیة ص 458، المصباح ص 376، بحار الأنوار ج 91 ص 93.

(15) . واسمع ندائی إذا نادیتک، واسمع دعائی إذا دعوتک، وأقبل علیَّ إذا ناجیتک، فقد هربتُ إلیک، ووقفتُ بین یدیک، مستکیناً لک متضرّعاً إلیک، راجیاً لما لدیک، ترانی وتعلم ما فی نفسی، وتخبر حاجتی وتعرف ضمیری، ولا یخفی علیک أمر منقلبی ومثوای، وما أُرید أن أُبدئ به من منطقی، وأتفوّه به من طلبتی، وأرجوه لعاقبة أمری...: بحار الأنوار ج 91 ص 97.

(16) . إلهی، إن کان قد دنا أجلی ولم یقربنی منک عملی، فقد جعلت الاعتراف إلیک بذنبی وسائل عللی...: مصباح المتهجّد ص 593، إقبال الأعمال ج 1 ص 169، المصباح ص 374، بحار الأنوار ج 91 ص 105.

(17) . إلهی، لم یزل برّک علیَّ أیّام حیاتی، فلا تقطع برّک عنّی فی مماتی، وأنت لم تولّنی إلاّ الجمیل فی حیاتی. إلهی، تولّ من أمری ما أنت أهله، وعد بفضلک علی مذنبٍ قد غمره جهله. إلهی قد سترت علیَّ ذنوباً فی الدنیا وأنا أحوج إلی سترها علیَّ منک فی الأُخری. إلهی، قد أحسنت إلیَّ إذ لم تظهرها لأحد من عبادک الصالحین، فلا تفضحنی یوم القیامة علی رؤس الأشهاد... إلهی، لو أردت هوانی لم تهدنی، ولو أردت فضیحتی لم تعافنی. إلهی، ما أظنّک تردّنی فی حاجة قد أفنیت عمری فی طلبها منک...: إقبال الأعمال ج 3 ص 296، المصباح ص 374، بحار الأنوار ج 91 ص 97.

(18) . إلهی، لم یکن لی حول فأنتقل به عن معصیتک إلاّ فی وقت أیقظتنی لمحبّتک، فکما أردت أن أکون کنت، فشکرتک بإدخالی فی کرمک، ولتطهیر قلبی من أوساخ الغفلة عنک...: إقبال الأعمال ج 3 ص 298، بحار الأنوار ج 91 ص 98، مستدرک سفینة البحار ج 8 ص 431.

(19) . الإمام الصادق7: القلب حرم اللّه، لا تسکن حرم اللّه غیر اللّه: بحار الأنوار ج 67 ص 25.

(20) . إلهی، هب لی قلباً یدنیه منک شوقه... إلهی، أقمنی فی أهل ولایتک مقام من رجا الزیادة من محبّتک. إلهی، وألهمنی ولهاً بذکرک إلی ذکرک...: إقبال الأعمال ج 3 ص 298، بحار الأنوار ج 91 ص 98.

(21) . ارحمنی إذا انقطع معلوم عمری، ودرس ذکری وامتحی أثری... منسیاً کمن نُسی فی الأموات ممّن کان قبلی...: الصحیفة السجّادیة ص 448، بحار الأنوار ج 91 ص 161.

(22) . إلهی، أصبحتُ علی بابٍ من أبواب منحک سائلاً، وعن التعرّض لسواک بالمسألة عادلاً، ولیس من جمیل امتنانک ردّ سائلٍ ملهوف ومضطرٍّ لانتظار خیرک المألوف...: جمال الأُسبوع ص 63، المزار لابن المشهدی ص 151، بحار الأنوار ص 172.

(23) . إلهی، قلب حشوته من محبّتک فی دار الدنیا، کیف تطلع علیه نار محرقة فی لظی...: المزار لابن المشهدی ص 152، بحار الأنوار ج 97 ص 451.

(24) . إلهی، إن أقعدنی الذنوب عن السبق مع الأبرار فقد أقامتنی الثقة بک علی مدارج الأخیار...: بحار الأنوار ج 91 ص 101.

(25) . إلهی، ارحمنا غرباء إذا تضمّنتنا بطون لحودنا، وغُمِّیت باللِّبن سقوف بیوتنا، وأُضجعنا مساکین علی الإیمان فی قبورنا، وخلفنا فرادی فی أضیق المضاجع، وصرعتنا المنایا فی أعجب المصارع، وصرنا فی دار قومٍ کأنّها مأهولة وهی منهم بلاقع. إلهی، إذا جئناک عراةً حفاةً مغبرةً من ثری الأجداث رؤسنا، وشاحبةً من تراب الملاحید وجوهنا، وخاشعةً من أفزاع القیامة أبصارنا، وذابلةً من شدّة العطش شفاهنا، وجائعةً لطول المقام بطوننا، وبادیةً هنالک للعیون سوآتنا، وموقَّرةً من ثقل الأوزار ظهورنا، ومشغولین بما قد دهانا عن أهالینا وأولادنا، فلا تضعف المصائب علینا بإعراض وجهک الکریم عنّا، وسلب عائدة ما مثله الرجاء منّا...: بحار الأنوار ج 91 ص 103.

(26) . إلهی، إذا شهد لی الإیمان بتوحیدک، وانطلق لسانی بتمجیدک، ودلّنی القرآن علی فواضل جودک، فکیف لا یبتهج رجائی بحسن موعودک. إلهی، تتابع إحسانک إلیَّ یدلّنی علی حسن نظرک لی، فکیف یشقی امرء حسن له منک النظر...: المصباح ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 106، العدد القویة ص 25.

(27) . إلهی، لو طبقت ذنوبی ما بین السماء إلی الأرض، وخرقت النجوم، وبلغت أسفل الثری، ما ردّنی الیأس عن توقّع غفرانک، ولا صرفنی القنوط عن انتظار رضوانک. إلهی، دعوتک بالدعاء الذی علّمتنیه، فلا تحرمنی جزاءک الذی وعدتنیه، فمن النعمة أن هدیتنی لحسن دعائک، ومن تمامها أن توجب لی محمود جزائک. إلهی، وعزّتک وجلالک، لقد أحببتک محبّة استقرّت حلاوتها فی قلبی، وما تنعقد ضمائر موحّدیک علی أنک تبغض محبّیک، إلهی، أنتظر عفوک کما ینتظره المذنبون، ولست أیأس من رحمتک التی یتوقّعها المحسنون...: المصباح ص 377، بحار الأنوار ج 91 ص

ص: 78

108.

(28) . أنت الذی بفنائک حُطّت الرحال، وإلیک قُصدت الآمال.... إلهی، بک لاذت القلوب؛ لأنّک غایة کلّ محبّوب، وبک استجارت فرقاً من العیوب، وأنت الذی علمت فحلمت، ونظرت فرحمت، وخبرت وسترت، وغضبت فغفرت، فهل مؤَّل غیرک فیُرجی، أم هل ربّ سواک فیُخشی، أم هل معبود سواک فیُدعی، أم هل قدم عند الشدائد إلاّ وهی إلیک تسعی، فوعزّ عزّک یا سرور الأرواح، ویا منتهی غایة الأفراح، إنّی لا أملک غیر ذلّی ومسکنتی لدیک، وفقری وصدق توکلی علیک، فأنا الهارب منک إلیک، وأنا الطالب منک ما لا یخفی علیک، فإن عفوت فبفضلک، وإن عاقبت فبعدلک، وإن مننت فبجودک، وإن تجاوزت فبدوام خلودک. إلهی، بجلال کبریائک أقسمت، وبدوام خلود بقائک آلیت، إنّی لا برحت مقیماً ببابک حتّی تؤّننی من سطوات عذابک، ولا أقنع بالصفح عن سطوات عذابک حتّی أروح بجزیل ثوابک...: بحار الأنوار ج 91 ص 111.

(29) . إلهی، کیف أدعوک وقد عصیتک؟ وکیف لا أدعوک وقد عرفتک؟ حبّک فی قلبی وإن کنت عاصیاً، مددت یداً بالذنوب مملوءة، وعیناً بالرجاء ممدودة، ودمعة بالآمال موصولة. إلهی، أنت ملک العطایا، وأنا أسیر الخطایا، ومن کرم العظماء الرفق بالأُسراء، وأنا أسیر جرمی، مرتهن بعملی. إلهی، لئن طالبتنی بسریرتی لأطلبنّ منک عفوک...: بحار الأنوار ج 91 ص 121.

(30) . إلهی، الویل لی ثمّ الویل لی إن أنا قدمت علیک وأنت ساخط علی، فمن ذا الذی یرضیک عنّی، لیس لی حسنة سبقت لی فی طاعتک، أرفع بها إلیک رأسی، أو ینطق بها لسانی، لیس لی إلاّ الرجاء منک، فقد سبقت رحمتک غضبک، عفوک عفوک عفوک، فإنّک قلت فی کتابک المنزل علی نبیّک المرسل صلواتک علیه وعلی آله وسلامک: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ...: الصحیفة السجّادیة ص 490، بحار الأنوار ج 91 ص 122.

(31) . لا استحیینا منک وأنت ترانا، ولا رعینا حقّ حرمتک أی ربّ، فبأی وجهٍ - عزّ وجهک - نلقاک، أو بأی لسانٍ نناجیک وقد نقضنا العهود بعد توکیدها، وجعلناک علینا کفیلاً، ثمّ دعوناک عند البلیة ونحن مقتحمون فی الخطیئة، فأجبت دعوتنا وکشفت کربتنا، ورحمت فقرنا وفاقتنا...: الصحیفة السجّادیة ص 496، بحار الأنوارج 91 ص 125.

(32) . إلهی، لولا أنّ العفو من صفاتک، لما عصاک أهل معرفتک. إلهی، لولا أنّک بالعفو تجود لما عصیتک وإلی الذنب أعود... أنت الذی قلت: من الذی دعانی فلم ألبّه، ومن الذی سألنی فلم أعطه، ومن الذی أقام ببابی فلم أجبه... ونعم ما فعلت من الکرم والإحسان. إلهی، أنت أغرقتنی بالجود والکرم والعطایا، وأنا الذی أغرقت نفسی بالذنوب والجهالة والخطایا، وأنت مشهور بالإحسان، وأنا مشهور بالعصیان...: الصحیفة السجّادیة ص 478، بحار الأنوار ج 91 ص 139.

(33) . إلهی، إذا تلونا من صفاتک: شدید العقاب، أسفنا، وإذا تلونا منها: الغفور الرحیم، فرحنا، فنحن بین أمرین، فلا سخطک تُؤِنُنا، ولا رحمتک تُؤیِسُنا. إلهی، إن قصرت مساعینا عن استحقاق نظرتک، فما قصرت رحمتک بنا عن دفاع نقمتک...: المصباح ص 372، بحار الأنوار ج 91 ص 104.

(34) . فنظرت فی عملی فرأیته ضعیفاً یا مولای، وحاسبت نفسی فلم أجدنی أقوم بشکر ما أنعمتَ علیَّ، وعددت سیّئاتی فأصبتُها تَستَرِق حسناتی، فکیف أطمع أن أنال جنّتک بعملی، وأنا مرتهن بخطیئتی؟ لا کیف یا مولای إن لم تدارکنی منک برحمة تمنّ بها علیَّ فی مننٍ قد سبقت منک لا أحصیها تختم لی بها کرامتک، فطوبی لمن رضیت عنه، وویل لمن سخطت علیه، فارضِ عنّی ولا تسخط علیَّ یا مولای...: الصحیفة السجّادیة ج 595، بحار الأنوار ج 91 ص 135.

(35) . سمّیت نفسک بالعفوّ...: الصحیفة السجّادیة ص 78 دعاء الاستقالة من الذنوب .

(36) . ربِّ حسّنت خلقی، وعظّمت عافیتی، ووسّعت علیَّ فی رزقی، ولم تزل تنقلنی من نعمةٍ إلی کرامة، ومن کرامةٍ إلی فضل، تجدّد لی ذلک فی لیلی ونهاری، لا أعرف غیر ما أنا فیه، حتّی ظننت أنّ ذلک واجب علیک لی، وأنّه لا ینبغی لی أن أکون فی غیر مرتبتی، لأنّی لم أدر ما عظیم البلاء فأجد لذّة الرخاء، ولم یذلّنی الفقر فأعرف فضل الأمن، فأصبحت وأمسیت فی غفلةٍ ممّا فیه غیری ممّن هو دونی، فکفرت ولم أشکر بلاءک، ولم أشکّ أنّ الذی أنا فیه دائم غیر زائل عنّی، لا أحدّث نفسی بانتقال عافیةٍ وتحویل فقرٍ، ولا خوفٍ ولا حزنٍ فی عاجل دنیای وآجل آخرتی، فیحول ذلک بینی وبین التضرّع إلیک فی دوام ذلک لی، مع ما أمرتنی به من شکرک ووعدتنی علیه من المزید من لدیک، فسهوتُ ولهوتُ، وغفلت وأمنت، وأشرت وبطرت، وتهاونت حتّی جاء التغییر مکان العافیة بحلول البلاء، ونزل الضرّ بمنزلة الصحّة وبأنواع السقم والأذی، وأقبل...: الدعوات ص 167، بحار الأنوار ج 91 ص 136.

ص: 79

(37) . إلهی، أسألک أن تعصمنی حتّی لا أعصیک، فإنّی قد بهتّ وتحیّرت من کثرة الذنوب مع العصیان، ومن کثرة کرمک مع الاحسان، وقد کلّت لسانی کثرة ذنوبی، وأذهبت عنّی ماء وجهی، فبأیّ وجهٍ ألقاک وقد أخلق الذنوب وجهی، وبأیّ لسانٍ أدعوک وقد أخرس المعاصی لسانی، وکیف أدعوک وأنا العاصی، وکیف لا أدعوک وأنت الکریم، وکیف أفرح وأنا العاصی، وکیف أحزن وأنت الکریم، وکیف أدعوک وأنا أنا، وکیف لا أدعوک وأنت أنت...: بحار الأنوار ج 91 ص 138.

(38) . إلهی، ضاق صدری، ولست أدری بأیّ علاجٍ أداوی ذنبی، فکم أتوب منها وکم أعود إلیها، وکم علیها لیلی ونهاری، فحتّی متی یکون وقد أفنیت بها عمری. إلهی، طال حزنی ورقّ عظمی، وبلی جسمی، وبقیت الذنوب علی ظهری فإلیک أشکو سیّدی فقری وفاقتی، وضعفی وقلّة حیلتی... فکیف ینقطع رجائی بموعودک. إلهی، أنا الذی قتلت نفسی بسیف العصیان، حتّی استوجبت منک القطیعة والحرمان، فالأمان الأمان، هل بقی لی عندک وجه الإحسان...: بحار الأنوار ج 91 ص 140.

(39) . إلهی، عصاک آدم فغفرته، وعصاک خلق من ذرّیته، فیا من عفی عن الوالد معصیته، اعفِ عن الوُلْدِ العصاة لک من ذرّیته... إلهی، جعلت لی عدوّاً یدخل قلبی، ویحلّ محلّ الرأی والفکرة منّی، وأین الفرار إذا لم یکن منک عون علیه. إلهی، إنّ الشیطان فاجر خبیث، کثیر المکر شدید الخصومة، قدیم العداوة، کیف ینجو من یکون معه فی دار وهو المحتال، إلاّ أنّی أجد کیده ضعیفاً، فإیّاک نعبد وإیّاک نستعین، وإیّاک نستحفظ، ولا حول ولا قوّة إلاّ باللّه، یا کریم یا کریم یا کریم...: الصحیفة السجّادیة ص 482، بحار الأنوار ج 91 ص 141.

(40) . سیّدی قد ذکرتک بالذکر الذی ألهمتنیه، ووحّدتک بالتوحید الذی أکرمتنیه، ودعوتک بالدعاء الذی علّمتنیه، فلا تحرمنی برحمتک الجزاء الذی وعدتنیه، فمن النعمة لک علیَّ أن هدیتنی بحسن دعائک، ومن إتمامها أن توجب لی محمودة جزائک...: الصحیفة السجّادیة ص 458، بحار الأنوار ج 91 ص 167؛ سیّدی، أتیتک معترفاً لک بسوء فعلی، خاضعاً لک باستکانة ذلّی، راجیاً منک جمیل ما عرّفتنیه من الفضل الذی عوّدتنیه، فلا تصرف رجائی من فضلک خائباً: بحار الأنوار ج 91 ص 169.

(41) . إلهی، وکیف أدعوک وأتمنّی الجنّة مع أفعالی القبیحة، وکیف لا أدعوک وأتمنّی الجنّة مع أفعالک الحسنة الجمیلة. إلهی، أنا الذی أدعوک وإن عصیتک، ولا ینسی قلبی ذکرک. إلهی، أنا الذی أرجوک وإن عصیتک، ولا ینقطع رجائی بکثرة عفوک یا مولای. إلهی، ذنوبی عظیمة، ولکنّ عفوک أعظم من ذنوبی. إلهی، بعفوک العظیم اغفر لی العظیمة، فإنّه لا یغفر الذنوب العظیمة إلاّ الربّ العظیم...: الصحیفة السجّادیة ص 478، بحار الأنوار ج 91 ص 139.

(42) . ثمّ نظر یمیناً وشمالاً بعد هذا الدعاء، ثمّ قال: أما تدرون ما کان أمیر المؤنین7 یقول فی سجدة الشکر؟ قلنا: وما کان یقول؟ قال: کان یقول: یا من لا یزیده إلحاح الملحّین إلاّ جوداً وکرماً، یا من له خزائن السماوات والأرض، یا من له خزائن ما دقّ وجلّ، لا یمنعک إساءتی من إحسانک، إنی أسألک أن تفعل بی ما أنت أهله، وأنت أهل الجود والکرم والعفو، یا اللّه یا اللّه، افعل بی ما أنت أهله، وأنت قادر علی العقوبة، وقد استحققتها، لا حجّة لی ولا عذر لی عندک، أبوء إلیک بذنوبی کلّها، وأعترف بها کی تعفو عنّی...: بحار الأنوار ج 91 ص 188.

(43) . أفکّر فی غناک عن عذابی، وفقری إلی رحمتک یا مولای، مع هوان ما طمعت فیه منک علیک، وعسره عندی ویسره علیک، وعظیم قدره عندی، وکبیر خطره لدیّ، وموقعه منّی، مع جودک بجسیم الأُمور، وصفحک عن الذنب الکبیر، لا یتعاظمک یا سیّدی ذنب أن تغفره...: الصحیفة السجّادیة ص 592، بحار الأنوارج 91 ص 135.

(44) . إلهی، أمرت بالمعروف وأنت أولی به من المأمورین، وأمرت بصلة السؤل وأنت خیر المسؤلین. إلهی، کیف ینقل بنا الیأس إلی الإمساک عمّا لهجنا بطِلاَبه، وقد ادّرعنا من تأمیلنا إیّاک أسبغ أثوابه. إلهی، إذا هزّت الرهبة أفنان مخافتنا، انقلعت من الأُصول أشجارها، وإذا تنسّمت أرواح الرغبة منّا أغصان رجائنا، أینعت بتلقیح البشارة أثمارها...: المصباح ص 372، بحار الأنوار ج 91 ص 104.

(45) . إلهی، إن أخطأتُ طریق النظر لنفسی بما فیه کرامتها، فقد أصبتُ طریق الفزع إلیک بما فیه سلامتها. إلهی، إن کانت نفسی استسعدتنی متمرّدة علی ما یردیها، فقد استسعدتها الآن بدعائک علی ما ینجیها... إلهی، إن أحجم بی قلّة الزاد فی المسیر إلیک، فقد وصلته الآن بذخائر ما أعددته من فضل تعویلی علیک: المصباح ص 370، بحار الأنوار ص 102، دستور معالم الحکم ص 167.

(46) . وکان اللّه أنیسه فی الوحشة، وصاحبه فی الوحدة: عدّة الداعی ص 219.

ص: 80

(47) . إلهی، وإنّ کلّ حلاوة منقطعة، وحلاوة الإیمان تزداد حلاوتها اتّصالاً بک: بحار الأنوار ج 91 ص 96.

(48) . ولولا تعلّقی بآلائک، وتمسّکی بالرجاء لما وعدت أمثالی من المسرفین، وأشباهی من الخاطئین بقولک: (قُلْ یَ-عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)...: مفتاح الفلاح ص 73، المصباح ص 278، بحار الأنوار ج 91 ص 182، صحیفة الرضا ص 108.

(49) . فإن کان ذنوبی حالت بین دعائی وإجابتک، فلم یحل کرمک بینی وبین مغفرتک، لا تضلّ مَن هدیت، ولا تذلّ من والیت، ولا یفتقر من أغنیت، ولا یسعد من أشقیت...: الصحیفة السجّادیة ص 461، بحار الأنوارج 91 ص 169.

(50) . واثِقٌ بعد ذلک منک بالصفح الکریم، والعفو القدیم، والرحمة الواسعة، فجرّأنی علی معصیتک ما أذقتنی من رحمتک ووثوبی علی محارمک، ما رأیت من عفوک، ولو خفت تعجیل نقمتک لأخذت حذری منک کما أخذته من غیرک ممّن هو دونک ممّن خفت سطوته، فاجتنبت ناحیته... عبادک جمیعاً إلیک فقراء، وأنا أفقرهم إلیک، لذنبٍ تغفره، ولفقرٍ تجبره...: الصحیفة السجّادیة ص 594، بحار الأنوار ج 91 ص 134.

(51) . من أنا یا سیّدی فتقصد قصدی بغضبٍ یدوم منک علیَّ ترید به عذابی، ما أنا فی خلقک إلاّ بمنزلة الذرّة فی ملکک العظیم، فهب لی نفسی بجودک وکرمک، فإنّک تجد منّی خلقاً ولا أجد منک وبک غنیً عنّی، ولا غنی بی حتّی تلحقنی بهم فتصیّرنی معهم، إنّک أنت العزیز الحکیم...: الصحیفة السجّادیة ص 597، بحار الأنوار ج 91 ص 136.

(52) . إلهی، أنا عبدک الضعیف المذنب، ومملوکک المنیب المغیث، فلا تجعلنی ممّن صرفت عنه وجهک، وحجبه سهوه عن عفوک...: بحار الأنوار ج 91 ص 99.

(53) . إلهی، أُحبّ طاعتک وإن قصرت عنها، وأکره معصیتک وإن رکبتها...: المصباح ص 370، بحار الأنوار ج 91 ص 101.

(54) . إلهی، إن کنت لا ترحم إلاّ المجدّین فی طاعتک، فإلی من یفزع المقصّرون، وإن کنت لا تقبل إلاّ من المجتهدین، فإلی من یلتجئ المفرطون، وإن کنت لا تکرم إلاّ أهل الإحسان، فکیف یصنع المسیؤون، وإن کان لا یفوز یوم الحشر إلاّ المتّقون، فبمن یستغیث المذنبون...: المصباح ص 371، بحار الأنوار ج 91 ص 103.

(55) . إلهی، واجعلنی ممّن نادیته فأجابک، ولاحظته فصعق بجلالک، فناجیته سرّاً وعمل لک جهراً. إلهی، لم أسلّط علی حسن ظنّی قنوط الإیاس، ولا انقطع رجائی من جمیل کرمک...: إقبال الأعمال ص 299، بحار الأنوار ج 91 ص 99.

(56) . إلهی، کیف أنقلب من عندک بالخیبة محروماً، وقد کان حسن ظنّی بجودک أن تقلبنی بالنجاة مرحوماً...: الصحیفة السجّادیة ص 450، إقبال الأعمال ج 3 ص 297، بحار الأنوار ج 91 ص 98.

(57) . إلهی، لیس تشبه مسألتی مسألة السائلین؛ لأنّ السائل إذا مُنع امتنع عن السؤل، وأنا لا غناء بی عمّا سألتک علی کلّ حال. إلهی، ارضَ عنّی، فإن لم ترضَ عنّی فاعف عنّی، فقد یعفو السیّد عن عبده وهو عنه غیر راضٍ...: الصحیفة السجّادیة ص 428، بحار الأنوار ج 91 ص 105.

(58) . وإن أدخلتنی النار أعلمتُ أهلها أنّی أُحبّک...: إقبال الأعمال ج 3 ص 97، بحار الأنوار 91 ص 98؛ ولئن أدخلتنی النار لأُخبرنّ أهل النار بحبّی لک...: الصحیفة السجّادیة ص 222، مصباح المتهجّد ص 596، بحار الأنوار ج 95 ص 92.

(59) . إلهی، لا تردّنی فی حاجةٍ قد أفنیت عمری فی طلبها منک، وهی المغفرة...: المصباح ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 106.

(60) . إلهی، ما وصفت من بلاءٍ ابتلیتنیه، أو إحسانٍ أولیتنیه، فکلّ ذلک بمنّک فعلته، وعفوک تمام ذلک إن أتممته...: المصباح ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 106.

(61) . لولا ما عرفت من کرمک، ما رجوت ثوابک، وأنت أولی الأکرمین بتحقیق أمل الآملین، وأرحم من استُرحم فی تجاوزه عن المذنبین. إلهی، نفسی تمنّینی بأنّک تغفر لی، فأکرم بها أُمنیةً بشَّرت بعفوک، فصدّق بکرمک مبشِّرات تُمنّیها، وهب لی بجودک مُدبِّرات تجنّیها...: المصباح ص 375، بحار الأنوار ج 91 ص 106.

(62) . إلهی، أصبحتُ علی بابٍ من أبواب منحک سائلاً، وعن التعرّض لسواک بالمسألة عادلاً، ولیس من جمیل امتنانک ردّ سائل ملهوف ومضطرّ لانتظار خیرک المألوف... لو لم تطلق لسانی بدعائک ما دعوت، ولو لم تعرّفنی حلاوة معرفتک ما عرفت، ولو لم تعرّفنی حقیقة معرفتک ما عرفت...: المزار لابن المشهدی ص 151، جمال الأُسبوع ص 62، بحار الأنوار ج 91 ص 100.

(63) . ترکی للاستغفار مع سعة رحمتک عجز. إلهی، کم تتحبّب إلیَّ بالنعم وأنت عنّی غنیّ، وأتبغّض إلیک بالمعاصی وأنا إلیک محتاج، فیا من إذا وعد وفا، وإذا تواعد عفا...: الصحیفة السجّادیة ص 84 ، بحار الأنوار ج 91 ص 132.

(64) . ما کنتُ عبداً لغیرک فیکون غیرک لی مولی، ولا کنتُ مرزوقاً من سواک فأستدیمه عادة الحسنی، وما قصدت باباً إلاّ بابک، فلا تطردنی من بابک الأدنی...: الصحیفة السجّادیة ص 186، بحار الأنوار ج 91 ص 131.

ص: 81

(65) . یا من هو عوض من کلّ شیء، ولیس منه عوض...: بحار الأنوار ج 91 ص 125.

(66) . إلهی، ما أضیق الطریق علی من لم تکن أنت أنیسه. إلهی، إن طالبتنی بذنوبی لأطالبنّک بعفوک، ولئن طالبتنی بسریرتی لأطالبنّک بکرمک...: المزار لابن المشهدی ص 150، بحار الأنوار ج 91 ص 93؛ ما أضیق الطریق علی من لم یکن الحقّ تعالی دلیله...: شرح نهج البلاغة ج 20 ص 347.

(67) . أنا الذی لا أقطع منک رجائی، ولا أخیب منک دعائی. إلهی، نظرتُ إلی عملی فوجدته ضعیفاً، وحاسبتُ نفسی فوجدتها لا تقوی علی شکر نعمة واحدة أنعمتها علیَّ...: الصحیفة السجّادیة ص 485، بحار الأنوار ج 91 ص 121.

(68) . إلهی، متی خاب فی غنائک آمل، وانصرف بالردّ عنک سائل، أم متی دُعیت فلم تَجب، أم استُوهِبت فلم تَهَب، یا من أمر بالدعاء، وتکفّل بالوفاء، لا تحرمنی رضوانک...: بحار الأنوار ج 91 ص 112.

(69) . إلهی وسیّدی ومولای، إن رددتنی إلی نفسی أهلکتنی. إلهی، وسیّدی ومولای إن رددتنی إلی سؤل غیرک أذللتنی. إلهی وسیّدی ومولای، أوبقتنی ذنوبی وأنت أولی من عفا عنّی...: الصحیفة السجّادیة ص 498، بحار الأنوار ج 91 ص 122.

(70) . ولا تجعلنی ممّن یبطره الرخاء ویصرعه البلاء، فلا یدعوک إلاّ عند حلول نازلة، ولا یذکرک إلاّ عند وقوع جائحة فیصرع لک خدّه، وترفع بالمسألة إلیک یده...: الصحیفة السجّادیة ص 487، بحار الأنوار ج 91 ص 130.

(71) . فسألتک مسألة من لا یستوجب أن تسمع له دعوة؛ لعظیم ما کنت فیه من الغفلة، وطلبت طلبة من لا یستحقّ نجاح الطلبة؛ للذی کنت فیه من اللّهو والفترة، وتضرّعت تضرّع من لا یستوجب الرحمة؛ لما کنت فیه من الزهو والاستطالة... ووعدتنی منک وعداً حسناً أن أدعوک فتستجیب لی، فأنا أدعوک کما أمرتنی، فاستجب لی کما وعدتنی، وزدنی من نعمتک وعافیتک وکِلاءَتک وسترک...: الدعوات ص 176، الصحیفة السجّادیة ص 80 ، بحار الأنوار ج 91 ص 136.

(72) . لا أعرف من نفسی إلاّ کلّ الذی یسوؤنی، ولا أعرف منک إلاّ کلّ الذی یسرّنی...: بحار الأنوار ج 92 ص 433.

(73) . یا خیراً من أبی وأُمّی، ومن الناس کلّهم أجمعین... یا خیر من خلوت به فی وحدتی...: الصحیفة السجّادیة ص 68، بحار الأنوار ج 92 ص 436.

(74) . إلهی، إن کنت لا ترحم إلاّ المجدّین فی طاعتک، فإلی من یفزع المقصّرون؟ وإن کنت لا تقبل إلاّ من المجتهدین، فإلی من یلتجئ المفرطون؟ سیّدی أمرت بالمعروف وأنت أولی به من المأمورین، وحضضت علی إعطاء السائلین وأنت خیر المسؤلین، وندبت إلی عتیق الرقاب وأنت خیر المعتقین...: بحار الأنوار ج 91 ص 165.

(75) . اقبل بوجهک الکریم إلیَّ، ولا تصرفه عنّی: الأمالی للمفید ص 243، بحار الأنوار ج 92 ص 183.

(76) . وحبّی لک شفیعی إلیک، وأنا واثق من دلیلی بدلالتک، وساکن من شفیعی إلی شفاعتک...: مصباح المتهجّد ص 583، إقبال الأعمال ج 1 ص 159، بحار الأنوار ج 95 ص 83 .

(77) . فإنّ کرمک یجلّ عن مجازات المذنبین...: مصباح المتهجّد ص 584، بحار الأنوار ج 95 ص 84 .

(78) . أین غیاثک السریع؟ أین رحمتک الواسعة؟ أین عطایاک الفاضلة...: مصباح المتهجّد ص 585، المصباحص 591، بحار الأنوار ج 95 ص 84 .

(79) . یا حبیب من تحبّب إلیه، ویا قرّة عین من لاذ به وانقطع إلیه...: مصباح المتهجّد ص 585، بحار الأنوار ج 94 ص 338.

(80) . أنا صاحب الدواهی العظمی، أنا الذی لم استحیک فی الخلاء... أنا الذی علی سیّده اجتری...: إقبال الأعمال ج 1 ص 165، المصباح ص 594، بحار الأنوار ج 95 ص 87 .

(81) . یا من أقال عثرتی، ونفّس کربتی، وأجاب دعوتی، وستر عورتی وغفر ذنوبی...: إقبال الأعمال ج 2 ص 82 ، بحار الأنوار ج 95 ص 221.

(82) . فوعزّتک لو انتهرتنی ما برحت من بابک، ولا کففت عن تملّقک؛ لما أُلهم قلبی یا سیّدی من المعرفه بکرمک وسعة رحمتک...: مصباح المتهجّد ص 590، المصباح ص 595، بحار الأنوار ج 95 ص 88 .

(83) . مولای، بذکرک عاش قلبی، وبمناجتک بَرّدت ألم الخوف عنّی، فیا مولای ویا مؤمّلی ویا منتهی سؤلی... فإنّما أسألک لقدیم الرجاء لک، وعظیم الطمع فیک الذی أوجبته علی نفسک من الرأفة والرحمة...: مصباح المتهجّد ص 592، بحار الأنوار ج 95 ص 89 .

(84) . اللّهمّ إنّی استغفرک لما تبت إلیک منه ثمّ عدت فیه...: مصباح المتهجّد ص 219، مستدرک الوسائل ج 6 ص 281، مکارم الأخلاق ص 303، الدروع الواقیة ص 248، جامع أحادیث الشیعة ج 7 ص 374، کنز العمّالج 2 ص 701.

(85) . سیّدی، بمن أستغیث إن لم تقلنی عثرتی، وإلی من أفزع إن فقدت عنایتک فی ضجعتی... سیّدی مَن لی ومَن یرحمنی إن لم ترحمنی... فإنّ کثرة ذنوبی لا أرجو لها إلاّ عفوک، سیّدی أنا أسألک ما لا أستحقّ، وأنت أهل التقوی وأهل المغفرة...: مصباح المتهجّد ص 593، إقبال الأعمال ج 1 ص 170، بحار الأنوار ج 95 ص 90.

(86) . اللّهمّ إنّی أدعوک لهمٍّ لا یفرّجه غیرک، ولرحمةٍ لا تُنال إلاّ بک...: مصباح المتهجّد ص 71، فلاح السائل ص 196، بحار الأنوار ج 83 ص 182.

(87) . فوعزّتک یا سیّدی، لو انتهرتنی ما برحت من بابک... إنّ لنا فیک رجاءً عظیماً، عصیناک ونحن نرجو أن تستر علینا...: إقبال الأعمال ج 1 ص 161، بحار الأنوار ج 95 ص 85 .

(88) . إلهی، کیف آیس من حسن نظرک لی بعد مماتی وأنت لم تولّنی إلاّ الجمیل فی حیاتی...: إقبال الأعمال ج 3 ص 296، بحار الأنوار ج 92 ص 242.

(89) . فکم تتحبّب إلیَّ بالنعم مع غناک عنّی، وأتبغّض إلیک بالمعاصی مع فقری إلیک...: مصباح المتهجّد ص 566، تهذیب الأحکام ج 3 ص 90، بحار الأنوار ج 95 ص 133.

(90) . متی خاب فی فنائک آملٌ، أم متی انصرف بالردّ عنک سائلٌ. إلهی، ما دعاک من لم تجبه؛ لإنّک قلت: ادعونی استجب لکم، وأنت لا تخلف المیعاد...: بحار الأنوار ج 91 ص 112.

(91) . سیّدی عافیة من أرجو إن لم أرج عافیتک، وعفو من أرجو إن لم أرج عفوک، ورحمة من أرجو إن لم أرج رحمتک، ومغفرة من أرجو إذا لم أرج مغفرتک...: الصحیفة السجّادیة ص 335، بحار الأنوار ج 95 ص 237.

(92) . أنت أنت انقطع الرجاء إلاّ منک، وخابت الآمال إلاّ فیک، فلا تقطع رجائی یا مولای...: مفتاح الفلاح ص 208، الصحیفة السجّادیة ص 347، وسائل الشیعة ج 8 ص 127، بحار الأنوار ج 97 ص 190.

(93) . وارزقنی توبة نصوحاً أستوجب بها محبّتک: إقبال الأعمال ج 2 ص 297، بحار الأنوار ج 95 ص 314.

(94) . اللّهمّ إنّی أعوذ بک من علمٍ لا ینفع، ومن دعاءٍ لا یُسمع: مسند أحمد ج 2 ص 167، سنن ابن ماجة ج 1 ص 92، سنن أبی داوود ج 1 ص 345، سنن النسائی ج 8 ص 263، المستدرک ج 1 ص 104، عون المعبود ج 12 ص 207، السنن الکبری ج 4 ص 445، مسند أبی یعلی ج 11 ص 411، المعجم الأوسط ج 1 ص 206، المعجم الکبیر ج 11 ص 44، مسند الشامیّین ج 4 ص 303، تهذیب الکمال ج 14 ص 125، میزان الاعتدال ج 3 ص 208.

(95) . لا تکلنی إلی نفسی طرفة عین...: الکافی ج 7 ص 2، دعائم الإسلام ج 2 ص 346، کتاب من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 188، تفسیر القمّی ج 2 ص 56، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 199، مجمع الزوائد ج 10 ص 181، الجامع الصغیر ج 1 ص 220، کنز العمّال ج 2 ص 139، تفسیر الثعالبی ج 3 ص 488، تفسیر الآلوسی ج 15 ص 129.

(96) . اللّهمّ إنّی أخلصت بانقطاعی إلیک، وأقبلت بکلّی علیک، وصرفت وجهی عمّن یحتاج إلی رفدک، وقلبت مسألتی عمّن لم یستغنِ عن فضلک...: الصحیفة السجّادیة ص 144، تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 133.

(97) . یا من یعطی من سأله تحنّناً منه ورحمة، ویبتدئ بالخیر من لم یسأله تفضّلاً منه وکرماً...: مصباح المتهجّدص 598، إقبال الأعمال ج 1 ص 177، بحار الأنوار ج 95 ص 95.

(98) . هذا مقام من تداولته أیدی الذنوب، واستحوذ عیله الشیطان، فقصر عمّا أمرت به تفریطاً... فأقبل نحوک مؤمّلاً لک مستحییاً منک...: الصحیفة السجادیة ص 152.

(99) . وقد قلت یا إلهی فی محکم کتابک أنّک تقبل التوبة عن عبادک، وتعفو عن السیّئات، وتحبّ التوّابین، فاقبل توبتی کما وعدت، واعف عن سیّئاتی کما ضمنت...: الصحیفة السجّادیة ص 153.

(100) . إن یکن الندم توبة إلیک، فأنا أندم النادمین... إن یکن الاستغفار حطّة للذنوب، فإنّی لک من المستغفرین، اللّهمّ فکما أمرت بالتوبة وضمنت القبول وحثثت علی الدعاء ووعدت الإجابة...: الصحیفة السجّادیة ص 165.

(101) . أنت الذی فتحت لعبادک باباً إلی عفوک وسمّیته التوبة، وجعلت علی ذلک الباب دلیلاً من وحیک؛ لئلاّ یضلّوا عنه، فقلت تبارک اسمک: تُوبُواْ إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا...: مصباح المتهجّد ص 742، إقبال الأعمال ج 1 ص 423.

(102) . بابک مفتوح للراغبین، وجودک مباح للسائلین، وإغاثتک قریبة من المستغیثین.... عادتک الإحسان إلی المسیئین، وسنّتک الإبقاء علی المعتدین...: مصباح المتهجّد ص 369، جمال الأُسبوع 262، المصباح ص 433.

(103) . فها أنا ذا أؤمّک بالوفادة، وأسألک حسن الرفادة... واسمع نجوای واستجب دعائی، ولا تختم یومی بخیبتی...: مصباح المتهجّد ص 371، المصباح ص 436.

ص: 82

(104) . وها أنا ذا بین یدیک صاغراً ذلیلاً خاضعاً خاشعاً خائفاً، معترفاً بعظیمٍ من الذنوب تحمّلته، وجلیل من الخطایا اجترمته... موقناً أنّه لا یجیرنی منک مجیر...: المصباح ص 676.

(105) . وزیّن لیَّ التفرّد بمناجاتک باللیل والنهار...: الصحیفة السجّادیة ص 328.

(106) . وهب لی رحمةً واسعةً جامعة أبلغ بها خیر الدنیا والآخرة...: مصباح المتهجّد ص 598، إقبال الأعمال ج 1 ص 177.

(107) . إلهی، کم من بلاءٍ وجهدٍ قد صرفت عنّی، وکم من نعمةٍ سابغةٍ أقررتَ بها عینی... أنت الذی أجبت عند الاضطرار دعوتی... بل وجدتک لدعائی سامعاً ولمطالبی معطیاً...: الصحیفة السجّادیة ص 376.

(108) . جلّلت أن یخاف منک إلاّ العدل، وأن یُرجی منک إلاّ الإحسان والفضل... یا من یُسمّی بالغفور الرحیم... أقبل توبتی، وزکّ عملی، واشکر سعیی، وارحم ضراعتی...: بحار الأنوار ج 99 ص 56.

(109) . فإن کانت الذنوب قد حالت بینی وبینک أن تقبل علیَّ بوجهک وتنشر علیَّ برحمتک وترفع لی إلیک صوتاً... متقرّباً بنبیّک محمّد أحبّ خلقک إلیک وأکرمهم لدیک... وبعترته صلّی اللّه علیهم، الهداة المهدیّین...: مصباح المتهجّد ص 694، إقبال الأعمال ج 2 ص 107، بحار الأنوار ج 99 ص 172.

ص: 83

منابع

1 الاختصاص ، المنسوب إلی أبی عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العُکبَری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، بیروت : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع ، الطبعة الثانیة، 1414 ه .

2 إقبال الأعمال، السیّد ابن طاووس، (ت 664 ه)، تحقیق: جواد القیّومی الإصفهانی، قم : مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعة الأولی.

3 الأمالی ، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی (ت 460 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : دارالثقافة ، الطبعة الأولی ، 1414 ه .

4 الأمالی ، أبو عبد اللّه محمّد بن النعمان العُکبَری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه ) ، بیروت : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثانیة ، 1414 ه .

5 الأمالی ، محمّد بن علی بن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (ت 381 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قمّ : مؤسّسة البعثة ، الطبعة الأولی ، 1417 ه .

6 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (ت 1110 ه ) ، تحقیق : دار إحیاء التراث ، بیروت : دار إحیاء التراث ، لطبعة الأولی ، 1412 ه .

7 تفسیر القمّی، علی بن إبراهیم القمّی، (ت 329 ه )، تحقیق: السیّد طیّب الموسوی الجزائری، قمّ : منشورات مکتبة الهدی، الطبعة الثالثة، 1404 ه .

8 تفسیر نور الثقلین ، عبد علیّ بن جمعة العروسیّ الحویزیّ (ت 1112 ه ) ، تحقیق: هاشم الرسولیّ المحلاّتیّ ، قمّ : مؤسّسة إسماعیلیان ، الطبعة الرابعة ، 1412 ه .

9 تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ، یونس بن عبد الرحمن المزّیّ (ت 742 ه . ق) ، تحقیق : الدکتور بشّار عوّاد معروف ، بیروت : مؤسّسة الرسالة ، الطبعة الاُولی 1409 ه .

10 التهذیب (تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة) ، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ (ت 460 ه ) ، طهران : دار الکتب الإسلامیة ، الطبعة الثالثة، 1364 ش .

ص: 84

11 جامع أحادیث الشیعة، السیّد البروجردی (1383ه )، قمّ : المطبعة العلمیة.

12 الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الأولی .

13 جمال الأُسبوع بکمال العمل المشروع ، رضی الدین علی ین موسی بن جعفر بن محمّد بن طاووس الحسنی الحسینی (ت 664 ه ) ، تحقیق جواد قیّومی ، قمّ : مؤسّسة الآفاق ، الطبعة الأولی ، 1371 ه .

14 الخصال ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : منشورات جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیة .

15 دستور معالم الحکم، ابن سلامة، (ت 454 ه )، قمّ : مکتبة المفید ، الطبعة الأولی.

16 دعائم الإسلام وذکر الحلال والحرام والقضایا والأحکام ، أبو حنیفة النعمان بن محمّد بن منصور بن أحمد بن حیّون التمیمی المغربی (ت 363 ه ) ، تحقیق : آصف بن علی أصغر فیضی ، مصر : دارالمعارف ، الطبعة الثالثة ، 1389 ه .

17 الدعوات ، أبو الحسین سعید بن عبد اللّه الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی (ت 573 ه ) ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدی (عج) ، قمّ : مؤسّسة الإمام المهدی عج ، الطبعة الأولی ، 1407 ه .

18 روضة الواعظین ، محمّد بن الحسن بن علی الفتّال النیسابوری (ت 508 ه ) ، تحقیق : محمّد مهدی الخرسان، قمّ : منشورات الشریف الرضی .

19 سنن ابن ماجة ، أبو عبد اللّه محمّد بن یزید بن ماجة القزوینی (ت 275 ه ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، بیروت : دار إحیاء التراث ، الطبعة الأولی ، 1395 ه .

20 السنن الکبری ، أبو بکر أحمد بن الحسین بن علیّ البیهقی (ت 458 ه ) ، تحقیق : محمّد عبد القادر عطا ، بیروت : دارالکتب العلمیة ، الطبعة الاُولی ، 1414 ه .

21 سنن النسائی، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی بن بحر النسائی (ت 303 ه )، بیروت : دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الأولی، 1348 ه .

22 شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، (656ه )، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، مؤسّسة مطبوعاتی إسماعیلیان، قمّ بالأوفسیت عن طبعة دار إحیاء الکتب العربیة.

23 صحیفة الرضا، جمع : جواد القیّومی الإصفهانی (معاصر) ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین .

24 العدد القویة رضی الدین علی بن یوسف الحلّی (ق 8 ه ) ، تحقیق : مهدی الرجائی ، قمّ : مکتبة آیة اللّه المرعشی العامّة ، 1408 ه .

ص: 85

25 عدّة الداعی و نجاة الساعی ، أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّی الأسدی (ت 841 ه ) ، تحقیق : أحمد موحّدی ، طهران : مکتبة وجدانی .

26 عون المعبود (شرح سنن أبی داوود) ، محمّد شمس الحقّ العظیم الآبادی (ت 1329ه ) ، بیروت : دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولی ، 1415 ه .

27 فضل الکوفة ومساجدها، محمّد بن جعفر المشهدی (ق 6 ه )، تحقیق محمّد سعید الطریحی، بیروت : دار المرتضی.

28 فلاح السائل ، رضی الدین علی ین موسی بن جعفر بن محمّد بن طاووس الحسنی الحسینی (ت 664 ه )

29 الکافی ، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی (ت 329 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، طهران : دار الکتب الإسلامیة ، الطبعة الثانیة ، 1389 ه .

30 کتاب من لا یحضره الفقیه ، أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی .

31 کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال ، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (ت 975 ه ) ، تصحیح : صفوة السقّا ، بیروت : مکتبة التراث الإسلامی ، 1397 ه ، الطبعة الأولی.

32 کنز الفوائد، أبو الفتح محمّد بن علی الکراجکی (ت 449 ه ) .

33 مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، نور الدین علیّ بن أبی بکر الهیثمی (ت 807 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد درویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الاُولی ، 1412 ه .

34 المزار ، محمّد بن المشهدی (ت 610)، تحقیق: جواد القیّومی، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی الطبعة الأولی، 1419 ه.

35 المزار ، محمّد مکّی العاملی الجزینی الشهیر بالشهید الأوّل ( ت786 ه ) ، تحقیق ونشر : مدرسة الإمام المهدی- قمّ الطبعة الأولی ، 1410 ه .

36 مستدرک الوسائل، المیرزا النوری، (1320ه )، قمّ : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الأولی، 1408 ه .

37 المستدرک علی الصحیحین ، أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (ت 405 ه )، إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة.

38 مسند أبی یعلی، أبو یعلی الموصلی، (307ه )، تحقیق : حسین سلیم أسد، دار المأمون للتراث.

39 مسند أحمد ، أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی (ت 241 ه ) ، بیروت : دار صادر.

40 مسند الرضا، روایة : داوود بن سلیمان الغازی (ت 203 ه ) ، تحقیق : أحمد جواد حسین الجلالی ، قمّ : مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامی .

ص: 86

41 مسند الشامیّین، سلیمان بن أحمد الطبرانی، (ت 360 ه )، تحقیق: حمدی عبد الحمید السلفی ، بیروت : مؤسّسة الرسالة، الطبعة الثانیة، 1417 ه .

42 المصباح، الشیخ الکفعمی، (ت 905 ه )، بیروت : مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات ، الطبعة الثالثة، 1403 ه .

43 مصباح المتهجّد، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی (ت 460 ه ) ، بیروت : مؤسّسة فقه الشیعة، الطبعة الأولی .

44 المعجم الکبیر ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمیّ الطبرانیّ (ت 360 ه ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعة الثانیة ، 1404 ه .

45 مفتاح الفلاح ، بهاء الدین محمّد بن الحسین بن عبد الصمد الحارثی الهمدانی العاملی المعروف بالشیخ البهائی ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات .

46 مکارم الأخلاق ، أبو علی الفضل بن الحسن الطبرسی (ت 548 ه ) ، تحقیق : علاء آل جعفر ، قمّ : مؤسّسة النشر الإسلامی ، الطبعة الاُولی ، 1414 ه .

47 وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (ت 1104ه ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت لإحیاء التراث ، قمّ ، الطبعة الأولی ، 1409 ه .

ص: 87

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109